مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها

مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها, پیشینه تحقیق, پیشینه پژوهش, فصل دوم پایان نامه,پاورپوینت,پایان نامه

مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها

مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها, پیشینه تحقیق, پیشینه پژوهش, فصل دوم پایان نامه,پاورپوینت,پایان نامه

بررسی بهره و ربا در اسلام

تقریباً در بیشتر آثار متفکرین مسلمان ، بهره مترادف واژه ربا به کار رفته است همچنین ، حرمت ربا به منزله حذف نرخ بهره در نظام اقتصادی ، مورد تأیید اسلام تلقی شده است با توجه به مفهوم فراگیر بهره در نظام اقتصاد سرمایه داری ، حرمت ربا و حذف بهره به عنوان یک اصل مسلم ، فصل تمایز دو نظام اقتصاد سرمایه داری و نظام اقتصادی مورد تأیید اسلام است لذا از ن
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 28 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 33
بررسی بهره و ربا در اسلام

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان ....................................... صفحه

مقدمه ................................ 1

بهره در ادبیات اقتصادی غرب ........... 1

ربا در فقه اسلامی .................... 4

فلسفه وجودی بهره در متون اسلامی ....... 5

پول سرمایه بالقوه است ................ 7

پول کالاست ............................ 9

پول سرمایه است ....................... 12

آیا حرمت ربا در اسلام ، به معنای نفی بهره طبیعی است ؟ 13

بهره طبیعی و سود .................... 16

اجاره و بهره طبیعی ................... 21

نتیجه گیری ........................... 23

فهرست منابع .......................... 27

مقدمه :

تقریباً در بیشتر آثار متفکرین مسلمان ، بهره مترادف واژه ربا به کار رفته است . همچنین ، حرمت ربا به منزله حذف نرخ بهره در نظام اقتصادی ، مورد تأیید اسلام تلقی شده است با توجه به مفهوم فراگیر بهره در نظام اقتصاد سرمایه داری ، حرمت ربا و حذف بهره به عنوان یک اصل مسلم ، فصل تمایز دو نظام اقتصاد سرمایه داری و نظام اقتصادی مورد تأیید اسلام است . لذا از نقطه نظر علمی ، مفهوم بهره و انطباق یا عدم انطباق آن با مفهوم ربا از اهمیت ویژه‌ای در نفی نظام سرمایه داری و پی ریزی مبانی تئوریک نظام اقتصادی مورد تأیید اسلام برخوردار است .

در این تحقیق ابتدا مفهوم بهره در ادبیات اقتصادی غرب توضیح داده می شود ؛ سپس مفهوم ربا در شریعت اسلام تبیین می شود و به دنبال آن ، به منظور شناخت دیدگاه متفکرین مسلمان در مورد مفهوم بهره ؛ نظریات اقتصادی این متفکرین در این باره که غالباً به توجیه حرمت ربا اختصاص دارد ، اما می تواند در تبیین مفهوم بهره از نگاه این متفکرین موثر باشد – مورد بررسی قرار می گیرد .

بهره در ادبیات اقتصادی غرب

در ادبیات اقتصادی غرب ، حداقل تا قبل از انقلاب کنیزی ، بهره در تحلیل های کلاسیک به دو مفهوم کاملاً‌مجزا از هم تفکیک می شود این دو مفهوم را می توان ، به تبعیت از بوم باورک، بهره قراردادی و بهره طبیعی نامید .

بهره قراردادی درآمدی است که صاحب سرمایه در قراردادهای رسمی ، در قبال واگذاری سرمایه خود به غیر ، مطالبه می کند به دلیل درج صریح در قراردادهای رسمی و قابلیت پیگیری قانونی در محاکم قضایی جنبه های حقوقی این درآمد نسبت به ماهیت اقتصادی آن مورد توجه بیشتری قرار داشته است .

با گسترش دانش اقتصادی و کنجکاوی بشر در مفهوم سرمایه ، اقتصاد دانان متوجه ماهیت اقتصادی این درآمد شدند ، و این حقیقت ، به عنوان یک قانون آماری ( نظم توده‌ای )‌کشف شد که از نقطه نظر اقتصادی برای مالک سرمایه ، بدون نیاز به انتقال آن به غیر ، درآمدی مستقل از ارزش سرمایه داری ، اما مؤثر بر آن وجود دارد ، که می توان آن را بهره طبیعی نامید .

نرخ بهره طبیعی ، نسبت این درآمد به ارزش سرمایه‌ای است و مهمترین عامل تأثیر گذار بر تصمیم گیریهای برنامه ریزی شده در نظام بازار می باشد . در این درآمد در قالب اشکال مختلف قراردادهای حقوقی نمود عینی پیدا میکند و بهره قراردادی ثابت در سالم ترین انواع قراردادهای وامی ، صریحترین و نزدیک ترین نمود عینی آن در بازار است ، شاید به این دلیل که بهره طبیعی جز در قالب قراردادهای حقوقی نمود عینی ندارد ، موضوع تحلیل های بهره در بخش عظیمی از تاریخ ، بهره قراردادی بوده است .

لذا ، ماهیت بحث بهره در این دوران ، بیشتر صیغه حقوقی یافته است تا اقتصادی . از نقطه نظر اقتصادی و طبیعی ، ماهیت وجودی بهره قراردادی ، ریشه در بهره طبیعی دارد و تئوریهای بهره، از آغاز اندیشه فیزیکراسی تاکنون ، به تبیین مفهوم بهره طبیعی و چگونگی شکل گیری آن در نظام بازار اختصاص دارد .

می توان مدعی شد که فیشر در کتاب « تئوری بهره »، مفهوم نسبتاً کاملی از بهره طبیعی ارائه می کند. در این کتاب ، پس از ارائه مفهوم سازی جامعی از درآمد ، سرمایه را جریانی از درآمد توصیف می شود که در طول زمان توزیع شده است صاحب سرمایه با تبدیل درآمد حاضر خود به سرمایه ، درآمد حاضر را با جریانی از درآمدهای آتی که ویژگیهای خاصی دارد ، مبادله می کند. در این مبادله ، حاضر در مقابل درآمد آتی ارزش گذاری می شود بهره طبیعی از فرآیند ارزش گذاری در چارچوب نظام بازار ایجاد می شود .این ارزش نگاری به طور ضمنی در جای جای نظام مبادله تأثیر می گذارد .

قبل از توسعه دانش اقتصادی بشر ، بهره در این شکل طبیعی کمتر مورد توجه بوده است . در مقابل ، نمود صریح و بارز آن در قراردادهای وامی مورد مجادله و بحث و نظر قرار گرفته است .ضرورت تفکیک مفهوم نرخ بهره طبیعی از نرخ بهره قراردادی ، صرفاً از این جهت اهمیت دارد که قضاوت های ارزشی نهفته در مباحث حقوقی بهره ، به کارکرد طبعی نرخ بهره طبیعی تعمیم نیابد .

در ادامه نشان داده می شود که منظور از ربا در شریعت اسلام و نهایتاً حرمت نرخ بهره قراردادی ثابت است . حرمت نرخ بهره قراردادی ثابت را نمی توان به منزله نفی وجودی بهره طبیعی تلقی کرد.

ربا در فقه اسلامی

ربا از نظر لغوی به معنای افزایش ، زیادی ، اضافی یا رشد و نمود است .اما در فقه ، ربا به قراردادهای خاصی اطلاق می شود که وجه تمایز آنها با سایر قراردادها وجود نفع اضافی معین با شرایط مندرج در کتب فهقی است . ربا در فقه بر دو نوع است : ربای قرضی و ربای معاملی ؛ ربای قرضی آن است که کسی جنسی یا پولی را قرض بدهد و منفعتی بیش از آنچه قرض داده است ، مطالبه کند ، بنابراین ، به قرضی که در آن مازاد بر استرداد عین یا مثل یا قیمت کالای قرض داده شده ، نفعی اضافی اشتراط شود ، در شریعت اسلام ربا گفته می شود .

از آنجاییکه عقد قرض ، بیشتر به صورت قرض پول شیوع دارد ، معمولاً از اطلاق کلمه بهره در متون اسلامی ، معنای نفع پولی ، که در قرض پول ، مقروض از مقترض دریافت می کند مستفاد می شود ، اما نکته حائز اهمیت این است که ربا به قرض پول اختصاص ندارد و متعلق آن ، مطلق قرض است .

نوع دیگر ربا ، ربای معاملی است ، یعنی اگر چیزی را به جنس خودش معامله کنند، مثلاً گندم به گندم ، آن را ربای معاملی می نامند فقهای عامه ، ربای معاملی را به ربا الفضل و ربا النسیئه تفکیک می کنند. رباالفضل به معاوضه هم زمان دو مقدار متفاوت از یک جنس یا مقادیر مساوی از دو نوع متفاوت از یک جنس مربوط می شود . رباالنسئیه به معاوضه غیر هم زمان دو مقدار نامساوی از یک جنس یا دو مقدار مساوی از یک جنس ، ولو از دو نوع متفاوت ، گفته می شود . برخی از روایات اهل سنت ، ربای معاملی را به شش کالا ( طلا ، نقره ، گندم ؛ جو ؛ خرما و نمک)‌منحصر می کند ، ولی اکثر فقها، دایره شمول آن را به مطلق کالها تسری می دهند .

فقهای شیعه ، ربای معاملی را معاوضه دو کالای متجانس مکیل یا موزون می دانند که یکی ، ولو به صورت اضافه حکمی ، بیشتری از دیگری باشد . تعریف فوق شامل رباالفضل و رباالنسیئه می شود ، ضمن آنکه نشان می دهد در فقه شیعه ، ربای معمالی شامل کالاهای مکیل و موزون است ، نه معدودات ، بنابراین ، ربا یعنی قرارداد وامی (قرض) که در آن علاوه بر استرداد عین ، مثل یا قیمت کالای قرض داده شده ، نفعی اضافی اشتراط شود یا قرارداد خرید و فروش (‌بیع ) متجانسین مع الزیاده که شرح آن بیان شد ، پس ، در فقه اسلامی مفهوم ربا ، حداکثر با مفهوم بهره قراردادی ثابت ، منطبق است .

فلسفه وجودی بهره در متون اسلامی

گفته شد در اقتصاد غرب ، تلاش در جهت شناخت اثباتی ماهیت وجودی بهره قراردادی ، به شناخت بهره طبیعی منتهی شد . آیا متفکرین مسلماً نیز در جهت شناخت ماهیت وجودی بهره قرار دادی تلاش کرده اند ؟ در این رابطه ، مباحث بهره در متون اسلامی را می توان به دو دسته تفکیک کرد:

1) مباحثی که صرفاً‌به علل حرمت ربا اختصاص دارند و اصلاًوارد فلسفه وجودی آن نمی شوند.

2) مباحثی که در مقام بیان علل حرمت ربا ، به علل وجودی آن نیز می پردازند مباحث دسته اول ، با استناد به روایاتی که متضمن نقل برخی از حکمت های حرمت ربا هستند ، نشان میدهند که ربا خواری به دلیل آثار سوء اخلاقی ، اجتماعی و اقتصادی در اسلام تحریم شده است و متعرض فلسفه وجودی بهره قررادادی نمی شود . در مباحث دسته دوم ، برای توجیه حرمت ربا ، از این قضیه استفاده می شود که ربا یک پدیده غیر طبیعی است این قضیه گرچه مقدمه استنتاج حرمت ربا است ، لکن با حثین را به مقوله اثباتی فلسفه وجودی بهره وارد می کند .

در اثبات قضیه فوق ، به دو روش عمل شده است در روش اول ، ماهیت بحث اقتصادی و منحصر به مفهوم پول است ، در این مباحث ، بهره یک پدیده مرتبط با پول، نه سرمایه معرفی می شود و سپس ، با تبیین مفهوم پول ، بحث می شود . که از لحاظ اقتصادی و طبیعی ، پول نمی تواند مولد بهره باشد ، بنابراین ، یکی از وجوه تمایز مهم میان نظریات متفکرین مسلمان در مورد بهره با تئوری های بهره در غرب ، این است که متفکرین مسلمان در تبیین مفهوم بهره ، مفهوم پول را محور نظریات خود قرار مید هند .

در روش دوم ، ماهیت بحث حقوقی است در این روش، ظاهراً‌با حثین این فرضیه که سرمایه ( شامل پول ) می تواند بهره ایجاد کند ، را می پذیرند ؛ سپس ، سئوال را به این شکل مطرح می کنند که آیا سرمایه از لحاظ حقوقی می تواند برای مالک خود ، مادامیکه آن را قرض می دهد ، حتی نسبت به منافع حاصله نیز ایجاد کند یا اینکه در قرض ، مالک سرمایه نسبت به منافع حاصله هیچگونه حقی ندارد و این منافع ، خواه مثبت و خواه منفی ، به مقترض تعلق می گیرد؟ بر اساس این دو روش ، نظریات متفکرین مسلمان در دو قسمت تحلیل های اقتصادی و تحلیل های حقوقی مورد بررسی قرار می گیرد . تقریباًدر تمام تحلیلهای اقتصادی ، باحثین به نحوی به مفهوم بهره طبیعی نزدیک می شوند ، اما به جای فرو رفتن در این مفهوم ، ماهیت بحث از تحلیل اقتصادی بهره طبیعی ، به تحلیل حقوقی بهره قراردادی تغییر مسیر می‌دهد .


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین

از بحران های خطرناک فکری و عقیدتی نسل جدید، تصور ناسازگاری دین و دانش است کارگزاران این اندیشه‌ی موهوم، مردم و بخصوص نسل جوان را با آب و تاب فراوان به کنار گذاشتن اعتقادات و آداب دینی و بی اعتنایی و بی بند و باری نسبت به مسائل مذهبی فرا خوانند و چنین می پندارند که وقتی جامعه می تواند در دانش و تمدن پیشرفت کند که دست از عقاید دینی برداشته و مبانی م
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 12 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

مقدمه................................

پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین...... 1

معنای علم و دین...................... 1

تقسیم دورانهای جامعه................. 2

کتابهای کلیسا قابل قبول نبود......... 2

آیات قرآن در زمینه‌ی علوم مختلف....... 3

رابطه علم و معجزه.................... 4

چگونه علمی در اسلام واجب است......... 6

نظری به تاریخ علوم در اسلام........... 8

تاریخ علوم اسلام در کتاب.............. 10

نمونه هایی از آراء و پیشرفتهای علمی مسلمین 12

منابع و مأخذ:

کتاب علم دین

نوشته: شهید دکتر محمدجواد باهنر


بسم رب الشهداء و الصدیقین

بخش اول: پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین

از بحران های خطرناک فکری و عقیدتی نسل جدید، تصور ناسازگاری دین و دانش است. کارگزاران این اندیشه‌ی موهوم، مردم و بخصوص نسل جوان را با آب و تاب فراوان به کنار گذاشتن اعتقادات و آداب دینی و بی اعتنایی و بی بند و باری نسبت به مسائل مذهبی فرا خوانند و چنین می پندارند که وقتی جامعه می تواند در دانش و تمدن پیشرفت کند که دست از عقاید دینی برداشته و مبانی مذهبی را در هم بشکند.

بخش دوم: معنای علم و دین

علم به اصطلاح جدید خود عبارت از درک قانونی است که براساس تجربه و مشاهده حسی بدست آمده باشد، گر چه در معنای گذشته اش هر نوع واقع بینی و جهان شناسی بود که از راههای گوناگون به دست آید و شامل مسائل غیر حسی و نیز اجتماعی و اخلاقی و حقوقی هم می گردید، اما در همین معنای خاص جدید هم، علم یکی از بزرگترین مسائل و روشنترین راهها برای ایمان پایدار و ریشه دار به خدای حکیم و جهان آفرین است، چه شناخت جهان هر چه اصولی تر باشد آنچنان که یقین بیشتری ایجاد کند، بهتر می تواند، نظم و هماهنگی و استحکام و آراستگی جهان را معرفی کند و به سوی خدای بینا و بصیر و مدبر رهنمون باشد. بنابراین، بزرگترین راهنمای ایمان به خدا همین علوم طبیعی و تجربی است. با وجود این، گاهی با کمال تأسف از دین چنین تعبیر می کنند دین یک سلسله مطالبی است که با عقل و منطق قابل توجیه و سازگار نیست و به قول نهرو یکی از استادان اروپایی خود نقل می کند: دین عبارت از ایمان داشتن به مطالبی است که علم از پذیرش آنها خودداری می کند.

بخش سوم: تقسیم دورانهای جامعه

جمعی به اصطلاح جامعه شناس تحققی و اثباتی، از قبیل «اگوست کنت» و پیروان وی، دین را با 2 درجه فاصله از علم قرار داده اند و چنین پنداشته اند که بشر از دوران دین و توجه به افسانه ها و خرافات به دوران فلسفه پا گذاشته و پدیده های جهان را از طریق فکر و عقل محص (بدون کمک تجربه و مشاهده) توصیه نموده است و پس از طی این دوران طولانی بار دیگر از دوران فلسفه پا به دوران علم گذاشته است و تنها تجربه را راه وصول به واقعیات شناخته است، در نتیجه به قول آنان دوران علم و تجربه 2 مرحله از دوران دین مترقی تر است.

بخش چهارم: کتابهای کلیسا قابل قبول نبود

گذشته از رفتار ناهنجار و خفقان عمومی مطالبی که بنام مطالب دینی در کتابها نوشته شده بود از نظر دانشمندان سبک و بی معنی می نمود، و از این نظر عقیده آنانرا به این مطالب سست می کرد:

در کتاب تورات موجود چنین می خوانیم:

1- آدم حرف شیطان را شنید و با خوردن از درخت، عقل یافت و به خوبی و بدی پی برد با اینکه خدا گفته بود نخور که خواهی مرد.

2- خدا به آدم و هوا گفت کی به شما فهماند که ؟؟ هستید، آیا از درخت خورده اید؟ برای اینکه ممکن است پی درخت زندگی رود و از آن هم بخورد و دیگر مرگ نداشته باشد. ناچار او را از بهشت بیرون کرد.

3- خدا در کنار دریا با یعقوب کشتی گرفت و یعقوب او را به زمین کوفت. یا در انجیل می خوانیم «وقتی عیسی به آسمان رفت در سمت راست خدا جلوس کرد».

آیات قرآن در زمینه‌ی علوم مختلف

قرآن در زمینه مسائل علمی تجربی پیش بینی ها و اشاراتی دارد و مخصوصاً توجه به آراء موجود فلاسفه و دانشمندان آن زمان، این پیش بینی ها بسیار ارزنده و قابل توجه است،‌و خود یک نوع معجزه محسوب می

شود و ما اکنون نمونه هایی از این آیات علمی را در زمینه های مختلف از نظر می گذرانیم:

الف) در زمینه خلقت جهان

اولم یرالذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا فقتناهما (سورة انبیاء – 30)

آیا مردمی که حق را انکار کردند و کافر شدند توجه نکرده اند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از هم جدا ساختیم.

مقصود:

شاید بتوان از این آیه استفاده کرد که روزگاری تمام کرات آسمانی بصورت توده ای به هم پیوسته بوده اند و رفته رفته بدینگونه درآمده اند.

ب) ارتباط کرات آسمانی:

الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها (سورة رعد – 2)

خداست که آسمانها را بدون ستونی که آنرا ببینید برافراشت.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی سوره های قرآن

در آغـاز سوره سوگندهاى بیدارکننده اى را ذکر مى کند و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد وسرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مساله معاد و احاطه علمى خداوند به بندگان سوره را پایان مى دهد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 47 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
بررسی سوره های قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

سوره عادیات [100]

این سوره در ((مدینه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در آغـاز سوره سوگندهاى بیدارکننده اى را ذکر مى کند, و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد, وسرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مساله معاد, و احاطه علمى خداوند به بندگان ,سوره را پایان مى دهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم (ص ) آمده است : ((هرکس آن راتلاوت کند به عدد هر یـک از حـاجـیـانـى که (شب عید قربان ) در ((مزدلفه )) توقف مى کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود.
در حـدیـث دیـگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس سوره ((والعادیات ))را بخواند, و بر آن مـداومت کند, خداوند روز قیامت او را با امیرمؤمنان على (ع )مبعوث مى کند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود)).
ناگفته پیداست که این همه فضیلت براى آنهاست که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى کنند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : در حـدیثى آمده است که : این سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل شد و ماجرا چنین بود:.
در سـال هشتم هجرت به پیغمبراکرم (ص ) خبر دادند که دوازده هزار سوار درسرزمین ((یابس )) جـمـع شـده , و بـا یـکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر(ص ) و على (ع ) رابه قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند!.
پیغمبراکرم (ص ) جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد, ولـى بـعـد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند, سرانجام پیامبر,على (ع ) را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت , آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مـى رفـتـند, و صبحگاهان دشمن را درحلقه محاصره گرفتند, نخست اسلام را بر آنها عرضه داشـتـنـد چـون نـپذیرفتند هنوزهوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند, عده اى را کشتند, وزنان و فرزندانشان را اسیر کردند, و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره عادیات نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند, پیغمبرخدا(ص ) آن روز براى نماز صبح آمد, واین سوره را درنمازتلاوت فرمود.
بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سوره اى است که ما تا به حال نشنیده بودیم !.
فـرمـود: آرى , على (ع ) بردشمنان پیروز شد,وجبرئیل دیشب باآوردن این سوره به من بشارت داد ـ چند روز بعد على (ع ) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
(آیه )ـ.

سوگند به جهادگران بیدار!.

گـفـتـیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شده , نخست مى فرماید:((سوگند به اسبان دونده (مجاهدان ) در حالى که نفس زنان پیش مى رفتند))(والعادیات ضبحا).
یا به شتران حاجیان که از سرزمین ((عرفان )) به ((مشعرالحرام )) و از ((مشعر))نفس زنان به سوى ((منى )) حرکت مى کنند سوگند.
و این تفسیر از جهاتى مناسبتر به نظر مى رسد, و در روایات اهل بیت (ع ) نیزوارد شده .
(آیـه )ـ سـپـس مـى افـزایـد: ((و سـوگند به افروزندگان جرقه آتش )) در برخوردسمهایشان با سنگهاى بیابان (فالموریات قدحا).
اسبان مجاهدانى که چنان باسرعت به سوى میدان نبرد حرکت مى کنند که ازاثر برخورد سم آنها به سنگهاى بیابان جرقه ها مى پرد, یا شترانى که بسرعت به مواقف حج مى دوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهاى دیگر تولید جرقه مى کند.
(آیه )ـ سپس در سومین سوگند, مى فرماید: ((و سوگند به هجوم آوران سپیده دم )) (فالمغیرات صبحا).
(آیـه )ـ سـپـس بـه یـکى دیگر از ویژگیهاى این مجاهدان و مرکبهاى آنهااشاره کرده , مى افزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع مى برند ((که گرد و غبار به هرسو پراکندند)) (فاثرن به نقعا).
یـا ایـن که بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعرالحرام به سوى منى , گرد و غباراز هر سو پراکنده مى شود.
(آیـه )ـ و در آخـریـن ویـژگى از ویژگیهاى آنها مى فرماید: ((و (ناگهان ) درمیان دشمن ظاهر شدند)) (فوسطن به جمعا).
چـنـان هـجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف دشمن رااز هم شکافته و به قـلـب آنـها هجوم بردند, و جمعیت آنها را از هم متلاشى کردند, واین نتیجه همان سرعت عمل و بیدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است .
و یا اشاره به ورود حاجیان از ((مشعر)) به قلب ((منى )) است .
از اینجا روشن مى شود که جهاد آن چنان عظمتى دارد که حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است , و همچنین جرقه هاى ناشى از برخوردسمشان به سنگها, و همچنین گرد و غبارى که در فضا پخش مى کنند, آرى گرد وغبار صحنه جهاد هم پرارزش و باعظمت است .
(آیـه )ـ بـعـد از این سوگندهاى عظیم به پاسخ قسم , یعنى ; چیزى که سوگندها به خاطر آن یاد شـده اسـت پـرداخته , مى فرماید: ((مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است )) (ان الا نسان لربه لکنود).
هـمـان انـسان تربیت نایافته , همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا برقلبش نتافته , و بالاخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما ((ناسپاس )) و ((بخیل )) است .
تعبیر ((انسان )) در این گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سرکش و طغیانگر است .
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((و او خود (نیز) بر این معنى گواه است )) (وانه على ذلک لشهید) چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد, و اگر صفات درونى خود را از هرکس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمى تواند مخفى دارد, خواه به حقیقت اعتراف کند یا نه !.
(آیـه )ـ در ایـن آیـه مى افزاید: ((و او علاقه شدید به مال دارد)) (وانه لحب الخیر لشدید) و همین علاقه شدید و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل وناسپاسى و کفران او مى شود.
اطـلاق ((خـیـر)) بـر ((مال )) به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبى است , و مى توانند وسیله انواع خیرات گردد, ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را ازهدف اصلیش بازداشته , و در مسیر خودخواهى و خودکامگى به کار مى گیرد.
(آیـه )ـ سـپس به صورت یک استفهام انکارى توام با تهدید, مى فرماید:((آیا (این انسان ناسپاس و بـخـیـل و دنـیاپرست ) نمى داند در آن روز تمام کسانى که درقبرها هستند برانگیخته مى شوند)) (افلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور).
(آیـه )ـ ((و آنـچـه در درون سـینه ها (از کفر و ایمان , اخلاص و ریا, کبر وتواضع , نیات خیر و سؤ) است آشکار مى گردد)) (وحصل ما فى الصدور).
(آیه )ـ ((در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان ) کاملا باخبراست )) و بر طبق آن به آنها کیفر مى دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).
آرى ! خـداونـد هـمـیـشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور کامل آگاه است ولى اثر این آگـاهـى در قیامت و به هنگام پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارترمى گردد و این هشدارى است به هـمـه انـسانها که اگر به راستى به آن ایمان داشته باشند سد نیرومندى در میان آنان و گناهان ایجاد مى کند.
((پایان سوره العادیات )).

سوره قارعه [101].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

این سوره بطورکلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گوید, با تعبیراتى کوبنده و بیانى تکان دهنده , و انذار و هشدارى صریح و روشن , و سرانجام انسانها را به دوگروه تقسیم مى کند:.
گـروهـى کـه اعـمـالـشـان در مـیـزان عـدل الـهى سنگین است , و پاداششان زندگانى سراسر رضـایـتـبخش در جوار رحمت حق , و گروهى که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم .
نام این سوره یعنى ((قارعه )) از آیه اول آن گرفته شده است .
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام باقر(ع ) مى خوانیم : ((کسى که سوره قارعه را بخواند خـداونـد مـتـعـال او را از فتنه دجال و ایمان آوردن به او حفظمى کند, و او را در قیامت از چرک جهنم دور مى دارد ان شااللّه )).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

(آیه )ـ.

حادثه کوبنده !.

این سوره که در وصف قیامت است , نخست مى فرماید: ((آن حادثه کوبنده ))(القارعة ) .
(آیه )ـ ((و چه حادثه کوبنده اى ))! (ما القارعة ).
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى که حادثه کوبنده چیست ))؟آن حادثه همان روزقیامت است (وما ادریک ما القارعة ).
بـسـیـارى از مـفـسـران گـفته اند که ((قارعة )) یکى از نامهاى قیامت است , ولى درست روشن نساخته اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت مى باشد که عالم دنیا درهم کوبیده مى شود.
و یا این که منظور مرحله دوم , یعنى ; مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوین در عالم هستى است , و تعبیر به ((کوبنده )) به خاطر آن است که وحشت و خوف وترس آن روز دلها را مى کوبد.
ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد, هرچند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است .
(آیـه )ـ سـپـس در تـوصیف آن روز عجیب مى گوید: ((روزى که مردم مانندپروانه هاى پراکنده خواهند بود)) (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث ).
تـشـبـیـه به ((پروانه )) به خاطر آن است که پروانه ها معمولا خود را دیوانه وار به آتش مى افکنند و مى سوزانند, بدکاران نیز خود را در آتش جهنم مى افکنند.
(آیـه )ـ سـپـس به سراغ یکى دیگر از اوصاف آن روز رفته , مى افزاید: ((وکوهها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى گردد))! (وتکون الجبال کالعهن المنفوش ).
سـابقا گفته ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در مى آیند بـعد درهم کوبیده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى آیند که در آیـه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهاى رنگین حلاجى شده کرده است , پشمهایى که تنها رنگى از آنها نمایان باشد, و این آخرین مرحله متلاشى شدن کوههاست .
(آیـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دوگروه پرداخته , مى فرماید: ((اما کسى که (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است )) (فاما من ثقلت موازینه ).
(آیه )ـ ((در یک زندگى خشنودکننده خواهد بود)) (فهو فى عیشة راضیة )و تنها زندگى آخرت اسـت کـه سـراسـر رضـایـت و خشنودى و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر مى باشد, چرا که زندگى دنیا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز ازعوامل ناخشنودى خالى نیست .
در حدیثى از امام صادق (ع ) آمده است که وقتى از معنى ((میزان )) سؤال کردند, در پاسخ فرمود: ((ترازوى سنجش همان عدل است )).
و در حدیثى مى خوانیم : ((امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند)).
به این ترتیب وجود اولیااللّه یا قوانین عدل الهى مقیاسهائى هستند که انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى کنند, و به همان اندازه که با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است .
و روشن است که سبک و سنگین بودن ((موازین )) به معنى سنگین و سبک بودن خود اعمال است .
(آیه )ـ ((و اما کسى که ترازوهایش سبک است )) (واما من خفت موازینه ).
(آیه )ـ ((پناهگاهش هاویه [ دوزخ ] است )) (فامه هاویة ) که در آن سقوطمى کند.
تـعبیر به ((ام )) (مادر) در جمله فوق به خاطر این است که مادر پناهگاهى است براى فرزندان که در مـشـکلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران سبک عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى یابند.
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى هاویه چیست ))؟! (وما ادریک ماهیه ).
(آیه )ـ ((آتشى است سوزان )) و فوق تصور همه انسانها (نار حامیة ).
((پایان سوره قارعه )).

سوره تکاثر [102].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 8 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

مـحتواى این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است که بر اساس یک سرى مطالب موهوم بر یـکـدیگر تفاخر مى کردند, سپس هشدارى نسبت به مساله معاد و قیامت و آتش دوزخ , و سرانجام هشدارى در زمینه مساله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى دهد.
نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است .
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) مى خوانیم :((کسى که آن را بخواند خـداونـد در بـرابـر نعمتهایى که در دنیا به او داده او را موردحساب قرار نمى دهد و پاداشى به او مى دهد که گوئى هزار آیه قرآن را تلاوت کرده )).
بـدیـهى است این همه ثواب از آن کسى است که آن را بخواند و در برنامه زندگى به کار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شان نزول : مفسران معتقدند که این سوره درباره قبائلى نازل شد که بریکدیگر تفاخر مى کردند, و بـا کـثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بردیگران مباهات مى نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى شمردند!.
ولى مسلم است که این شان نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمى کند.
(آیه )ـ.

بلاى تکاثر و تفاخر!.

در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى افزاید: ((افزون طلبى (و تفاخر)شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده ) است )) (الهیکم التکاثر).
(آیه )ـ ((تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید)) و قبور مردگان خود را برشمردیدو به آن افتخار کردید (حتى زرتم المقابر).
از امـیـرمـؤمـنـان على (ع ) در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت ((الهیکم التکاثر حتى زرتم الـمـقـابـر)) فـرمود: ((شگفتا! چه هدف بسیار دورى ! و چه زیارت کنندگان غافلى ! و چه افتخار موهوم و دردناکى به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده اند که سالهاست خاک شده اند, آن هم چه یـادآورى ! با این فاصله دوربه یاد کسانى افتاده اند که سودى به حالشان ندارند, آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیارمى شمرند؟ آنـهـا خـواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته , وحرکاتشان به سکون مبدل شده این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتراست تا موجب افتخار گردند))!.

سرچشمه تفاخر و فخرفروشى !.

یـکـى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش کیفرالهى و عدم ایمان به معاد است .
از ایـن گـذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش , به آغاز پیدایش وسرانجامش , از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است .
عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستهاست , که افرادبراى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مى برند و لذا در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هیچ کس تکبر به فخرفروشى نمى کند مگر به خاطرذلتى که در نفس خود مى یابد)).
(آیـه )ـ در ایـن آیـه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرارداده ,مى فرماید: ((چنین نیست که مى پندارید به زودى (نتیجه این تفاخر موهوم خود را)خواهید دانست )) (کلا سوف تعلمون ).
(آیـه )ـ باز براى تاکید مى افزاید: ((باز چنان نیست که شما مى پندارید به زودى خواهید دانست )) (ثم کلا سوف تعلمون ).
در حـدیثى از امیرمؤمنان على (ع ) آمده است که فرمود: ((گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره الهیکم التکاثرنازل شد, تا آنجا که فرمود: کلا سوف تعلمون ; منظور از آن عذاب قبر است , سپس مى فرماید: ثم کلا سوف تعلمون منظور عذاب قیامت است )).
(آیـه )ـ سپس مى افزاید: ((چنان نیست (که شما خیال مى کنید) اگر شماعلم الیقین (به آخرت ) داشتید)) افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى کرد (کلا لوتعلمون علم الیقین ).
((یقین )) نقطه مقابل ((شک )) است و طبق روایات به مرحله عالى ایمان ((یقین ))گفته مى شود و براى آن سه مرحله است .
1ـ عـلـم الـیـقـین ; و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آوردمانند کسى که با مشاهده دود, علم به وجود آتش پیدا مى کند.
2ـ عین الیقین ; و آن در جائى است که انسان به مرحله مشاهده مى رسد و باچشم خود مثلا آتش را مشاهده مى کند.
3ـ حـق الـیـقین ; و آن همانند کسى است که وارد آتش شود و سوزش آن رالمس کند, و به صفات آتـش متصف گردد, و این بالاترین مرحله یقین است , که درحقیقت از دو علم تشکیل یافته : علم به معلوم و علم به این که خلاف آن علم محال است .
(آیه )ـ باز براى تاکید و انذار بیشتر مى افزاید: ((قطعا شما جهنم را خواهید دید))(لترون الجحیم ) .
(آیه )ـ ((سپس (با ورود در آن ) آن را به عین الیقین خواهید دید)) (ثم لترونها عین الیقین ).
(آیه )ـ ((سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى که داشته اید بازپرسى خواهید شد)) (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم ).
باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف کرده اید؟ و از آنها براى اطـاعـت الـهـى یـا مـعـصـیـتش کمک گرفته اید, یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده اید؟.
((نـعـیم )) یک معنى بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهى را اعم از ((معنوى ))مانند دین و ایـمـان و اسـلام و قـرآن و ولایـت , و انـواع نـعمتهاى ((مادى )) را اعم از فردى و اجتماعى شامل مـى شـود, مـنتها نعمتهایى که اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت ((ایمان و ولایت )) بیشتر از آنها سؤال مى شود که آیا حق آنها ادا شده یا نه ؟.
((پایان سوره تکاثر)).

سوره عصر [103].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 3 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

جـامـعیت این سوره به حدى است که به گفته بعضى از مفسران تمام علوم ومقاصد قرآن در این سوره خلاصه شده است .
نخست از سوگند پرمعنى به ((عصر)) شروع مى شود سپس سخن از زیانکاربودن همه انسانها که در طـبیعت زندگى تدریجى نهفته است به میان مى آورد, بعدفقط یک گروه را از این اصل کلى جدا مى کند, آنها که داراى برنامه چهارماده اى زیرهستند:.
ایـمـان , عـمـل صالح , سفارش یکدیگر به حق , و سفارش یکدیگر به صبر و این چهار اصل در واقع برنامه هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى گیرد.
دربـاره فـضـیـلـت تـلاوت ایـن سـوره در حـدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم :((هرکس سوره ((والـعـصر)) را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قیامت برمى انگیزد در حالى که صورتش نورانى , چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى ) روشن است , تا داخل بهشت شود))!.
و معلوم است که این همه افتخار و سرور و شادمانى از آن کسى است که این اصول چهارگانه را در زندگى خود پیاده کند, نه فقط به خواندن قناعت نماید.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیـه )ـ در ابـتـداى ایـن سـوره بـا قسم تازه اى روبرو مى شویم , مى فرماید: ((به عصرسوگند))! (والعصر).
واژه ((عصر)) در اصل به معنى ((فشردن )) است , و سپس به وقت عصر اطلاق شده , به خاطر این که برنامه ها و کارهاى روزانه در آن پیچیده و فشرده مى شود.
سـپس این واژه به معنى مطلق ((زمان )) و دوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان ,مانند عصر ظهور اسـلام و قیام پیغمبراکرم (ص ), و امثال آن استعمال شده است , ولذا در تفسیر این سوگند بعضى از مـفـسـران آن را اشـاره به سراسر زمان و تاریخ ‌بشریت دانسته اند که مملو از درسهاى عبرت , و حـوادث تـکـان دهـنـده و بـیدارگراست , و روى همین جهت آن چنان عظمتى دارد که شایسته سوگند الهى است .
ولـى بـعـضـى دیگر روى قسمت خاصى از این زمان مانند عصر قیام پیغمبراکرم (ص ) یا عصر قیام حـضـرت مـهـدى (عـج ) کـه داراى ویـژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده , و سوگند را ناظر به آن مى دانند.
ولى مناسبتر همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است , چرا که بارهاگفته ایم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است که سوگند به خاطر آن یادشده , و مسلم است که خسران انسانها در زندگى نتیجه گذشتن زمان عمر آنهاست .
و یـا عصر قیام پیغمبر خاتم (ص ) به خاطر این که برنامه چهار ماده اى ذیل سوره در چنین عصرى نازل گردیده .
(آیـه )ـ در این آیه اشاره به چیزى مى کند که این سوگند مهم براى آن یادشده است , مى فرماید: ((به یقین انسانها همه در زیانند)) (ان الا نسان لفى خسر).
سـرمـایـه هـاى وجـودى خود را چه بخواهند یا نخواهند از دست مى دهند,ساعات و ایام و ماهها و سـالـهاى عمر بسرعت مى گذرد, نیروهاى معنوى و مادى تحلیل مى رود, و توان و قدرت کاسته مى شود.
یک قلب استعداد معینى براى ضربان دارد, وقتى آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود مى ایستد, بى آنکه عیب و علت و بیمارى در کار باشد, واین در صورتى است که بر اثر بیمارى قبلا از کار نیفتد همچنین سایر دستگاههاى وجودى انسان و سرمایه و استعدادهاى مختلف او.
بـه هـر حـال از نظر جهان بینى اسلام دنیا یک بازار تجارت است همان گونه که در حدیثى از امام هادى (ع ) مى خوانیم : ((دنیا بازارى است که جمعى در آن سودمى برند و جمع دیگرى زیان )).
آیـه مـوردبحث مى گوید: همه در این بازار بزرگ زیان مى کنند, مگر یک گروه که برنامه آنها در آیه بعد بیان شده است .
(آیه )ـ آرى ! تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد, فـقط یک راه که در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است , مى فرماید: ((مگر کسانى که ایمان آورده و اعـمـال صـالح انجام داده اند, ویکدیگر را به حق سفارش کرده , و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده اند)) (الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر).

برنامه چهار ماده اى خوشبختى !.

قرآن براى نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعى تنظیم کرده که در آن برچهار اصل تکیه شده است:.
اصـل اول در ایـن بـرنـامـه مـسـالـه ((ایـمـان )) اسـت کـه زیـربـنـاى همه فعالیتهاى انسان را تـشـکـیـل مى دهد,چراکه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فکرى واعتقادى او سرچشمه مى گیرد, نه همچون حیوانات که حرکاتشان به خاطر انگیزه هاى غریزى است .
وبه تعبیر دیگراعمال انسان تبلورى است از عقائد وافکار او, وبه همین دلیل تمام انبیاى الهى قبل از هـرچـیـز بـه اصلاح مبانى عقیدتى امتها مى پرداختند,مخصوصابا شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختیها وپراکندگیهاست به مبارزه مى پرداختند.
در اصل دوم به میوه درخت بارور و پرثمره ایمان پرداخته از ((اعمال صالح ))سخن مى گوید.
آرى ((صـالـحـات )) همان ((اعمال شایسته )) نه فقط عبادات , نه تنها انفاق فى سبیل اللّه ,نه فقط جـهـاد در راه خـدا, نـه تـنها کسب علم و دانش , بلکه هر کار شایسته اى که وسیله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پیشرفت جامعه انسانى درتمام زمینه ها شود.
و از آنجا که ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى یابد مگر این که حرکتى دراجتماع براى دعوت بـه سـوى حـق و شـنـاخت و معرفت آن از یکسو, و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعـوت از سوى دیگر صورت پذیرد, به دنبال این دو اصل , به دو اصل دیگر اشاره مى فرماید که در حقیقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ایمان )) و ((عمل صالح )) است .
در اصـل سـوم بـه مـسـالـه ((تواصى به حق )) یعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مـى کـنـد تـا هـمـگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن رافراموش نکنند و در مسیر زندگى از آن منحرف نگردند.
در اصـل چهارم مساله شکیبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگربه آن مطرح است , چـرا کـه بـعد از مساله شناخت و آگاهى , هرکس در مسیر عمل درهر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى توانداحقاق حق کند, و عمل صالحى انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند.
آرى ! احـقـاق حق و اجراى حق , و اداى حق در جامعه جز با یک حرکت وتصمیم گیرى عمومى و استقامت و ایستادگى در برابر موانع ممکن نیست .
((صـبـر)) در اینجا نیز معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم صبر بر اطاعت راشامل مى شود, و هم صبر در برابر انگیزه هاى معصیت , و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار, و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات .
و بـه راسـتـى اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگى فردى واجتماعى خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانیهاى آنها حل مى شود, عقب ماندگیهاجبران مى گردد, و ضعفها و شکستها به پیروزى مبدل مى شود, و شر اشرار جهان ازآنها قطع مى گردد.
((پایان سوره عصر)).

سوره همزه [104].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 9 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در این سوره از کسانى سخن مى گوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده , و تمام ارزشهاى وجـودى انسان را در آن خلاصه مى کنند, سپس نسبت به کسانى که دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزامى گیرند.
و در پـایـان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن مى گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزى در دوزخ پـرتـاب مى شوند, و آتش سوزان جهنم قبل ازهرچیز بر قلب آنها مسلط مى گردد, و روح و جان آنها را به آتش مى کشد.
در فـضـیـلـت تـلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) آمده است :((هرکس این سوره را تـلاوت کـنـد بـه عـدد هر یک از کسانى که محمد و یارانش رااستهزا کردند ده حسنه به او داده مى شود)).
و در حـدیـثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس آن را در نماز فریضه اى بخواند فقر از او دور مى شود, روزى به او رو مى آورد, و مرگهاى زشت و بد از اوقطع مى گردد)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : جمعى از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره درباره ولیدبن مغیره نازل شده است که پشت سر پیغمبراکرم (ص ) غیبت مى کرد, و در پیش روطعن و استهزا مى نمود.
بعضى دیگر آن را درباره افرادى دیگرى از سران شرک و دشمنان کینه توز وسرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شریق )) و ((امیة بن خلف )) و ((عاص بن وائل ))دانسته اند.
ولى چنانچه این شان نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمى شود, بلکه شامل تمام کسانى است که داراى این صفاتند.
(آیه )ـ.

واى بر عیبجویان و غیبت کنندگان !.

ایـن سـوره با تهدیدى کوبنده آغاز مى شود, مى فرماید: ((واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى !)) (ویل لکل همزة لمزة ).
آنها که با نیش زبان و حرکات , دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو,دیگران را استهزا کرده , یا عیبجوئى و غیبت مى کنند, یا آنها را هدف تیرهاى طعن وتهمت قرار مى دهند.
از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که دو واژه ((همزه )) و ((لمزه )) به یک معنى است , و مـفـهـوم وسـیعى دارد که هرگونه عیبجوئى و غیبت و طعن واستهزا به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی عوامل موثر در رعایت حجاب دانش آموزان دختر

هیچ چیز نبود، جز دیکتاتوری وحشی، او که می‌خواست با سرنیزه، پرده از اندام عفاف براندازد هر چند می‌دانست زنان این خاک، سپاهیان آموزش دیده در اصالت فاطمه اند و مردان را قامت غیرت فرونریخته است و تبر ابراهیم، هنوز هم سبز می‌درخشد، وطن را به سود خنده های نامتناهی شیطان فروخت و آزادی را در «نماد مسلمانی» هم محکوم کرد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 24 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 46
بررسی عوامل موثر در رعایت حجاب دانش آموزان دختر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

هیچ چیز نبود، جز دیکتاتوری وحشی، او که می‌خواست با سرنیزه، پرده از اندام عفاف براندازد. هر چند می‌دانست زنان این خاک، سپاهیان آموزش دیده در اصالت فاطمه اند و مردان را قامت غیرت فرونریخته است و تبر ابراهیم، هنوز هم سبز می‌درخشد، وطن را به سود خنده های نامتناهی شیطان فروخت و آزادی را در «نماد مسلمانی» هم محکوم کرد.

بانوی ایران، تا آن زمان پشت پرچین حجب و حیا، دامان پاک خود را گسترانیده بود تا گل های خوش آب و رنگی که سر به زانویش نهاده بودند، با لالایی هر قصه‌ی آسمانی بیارامند.

اما، چشم هایی که پشت حریر نقاب، اعتماد خود را از زاویه‌ی نورانی تری می‌نگریست، دانست که باید تحمیل عریانی را گریه کند و گیسوانی که در امنیت حریم حجاب، بافته‌های محبوبیت و لطافت بود، باید در کوچه بازار هر نگاه آلوده رها می‌شد.

و اینک زنان ایرانی که همواره از چشمه‌ی حیا آب می‌نوشیدند و چادر عفت بر سر می‌کردند باید در برابر تیرهای زهرآلود نگاه نامحرمان، بدون حجاب ظاهر شوند و چه سخت است تصور مرواریدی صدف!

دژخیم، پا در پوتین ابلهانه ترین تفکرات تجددگرایی، بر جاده‌های شرافت ایران زمین گام بر می‌داشت تا چشم های خودبین استعمار را به روی شرف خود ساخته‌ی ایرانی بدراند، تا لکه‌دار کند دامان عفت ایرانی را و به خاک بکشاند عصمت عفاف را.

اما تاریخ به یاد می‌آورد استقامت ایرانی را، ایستادگی غیرت را! ‌تاریخ می‌بالد به سرزمین زنان عفیف؛ زنانی که سیاهی چادرهایشان با خون عفتشان آمیخت و حجابشان حفظ ماند تا پیش دردانه‌ی رسول اکرم (ص)، فاطمه‌ی زهرا (س) روسپید شوند.

ای زن، به تو از فاطمه این گونه خطاب است

ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است

پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد.

در جامعه‌ای که زن را نه با معیارهای انسانی، بلکه با معیارهای زنانگی می‌سنجند، زن در حکم یک کالاست و با او مانند یک کالا رفتار می‌شود. شگفت است که هر گاه از پوشش و سادگی اسلامی به میان می‌آید، مخالفان که غالباً یا شیفتگان ناآگاه غربند، یا پادوهای مزدور سرمایه داری مصرفی، زبان به سخنسرایی می گشایند که شما می‌خواهید زن را از حضور فعال در جامعه محروم کنید و او در خانه محبوس سازید و شما شخصیت زن را جدی نگرفته و نیمی از جمعیت کشور را از صحنه‌ی کار اجتماعی بیرون رانده اید. [1]

در پاسخ باید گفت اتفاقاً چون در تفکر اسلامی زن باید به عنوان یک انسان به صورتی بسیار جدی وارد اجتماع شود، لازم است دست از تجمل و خودنمایی بردارد.

لازمه‌ی اجتماعی بودن این است که فرد کمتر به خود بپردازد و خود را هم چون قطره‌ای در دریای جامعه غرق کند.

آری؛ حجاب در حقیقت طهارت باطنی و اقتدار معنوی زن است که در قالب لباس و چادری ساده تجلی می‌کند، تا از چشم هوس بازان و نامحرمان به دور باشد. همانگونه که گنج گران قیمت را در زیر خاک پنهان می‌کنند تا نصیب رهزنان نشود، زن نیز باید گنجینه‌ی نهاد خویش را در کمال سادگی ارائه دهد و طهارت و تقوای باطنی را که مایه‌ی باروری درخت خانواده است برای همسر و فرزندان خود در پوشش خاکی ساده یعنی «حجاب» حفظ نماید. حجاب زن اگر چه تأکید شریعت است اما در روان شناسی عام امروزی مورد توجه همه‌ی جوامع می‌باشد؛ یعنی همگان اعتراف دارند که حجاب برای سلامت هم مرد و هم زن ضروری است؛ به ویژه تنها راه برون رفت از ناامنی های اخلاقی و اجتماعی زنان را رویکردی دوباره به حجاب می‌دانند.

این جاست که وجود زنانی چون حضرت زهرا (س) و زینب کبری و حضرت مریم ، در فرهنگ جوامع بشری، به عنوان الگوی پاکی طهارت، غیرت و شجاعت، حضوری دوباره می‌یابند.

جهان محتاج روی پاک زهراست دل هر پاک، سینه چاک زهراست

زنی که قدر گنج خویش داند کلید گنج او در خاک زهراست

بنابراین، حجاب، ایمنی بخش زنان و سلاح تیز میدان علیه دشمنان، خیمه‌ی طهارت و پاکی‌ها برای تربیت فرزندان صالح و با ایمان ، استحکام پیوند خانوادگی، استواری اجتماع و مایه‌ی آرامش روح و روان می‌باشد.[2]

گل عفاف، در بوستان حجاب می‌روید و حجاب قلعه‌ای برای پاسداری از «گوهر عفاف» است.


هدف کلی :

بررسی عوامل مؤر در رعایت حجاب دانش آموزان دختر

مدارس راهنمایی تحصیلی شهرستان یزد

پیشینة تحقیق

الف – مطالعه تحقیقات انجام شده در زمینه حجاب دانش آموزان مدارس:

در زمینه بررسی وضعیت حجاب دانش آموزان مدارس دخترانه تاکنون می‌توان به تحقیقی که توسط دفتر مشاوره و تحقیق وزارت آموزش و پرورش در سال 1370 تحت عنوان “بررسی علل گرایش یا عدم گرایش به حجاب در میان دختران شهر تهران” در مناطق ششگانه 5، 4، 11، 14 ، 18 انجام شده است اشاره نمود.

نمونه مورد بررسی این تحقیق شامل 537 نفر دانش آموز دختر مقطع راهنمائی و متوسطه می‌باشد که از این تعداد با توجه به ملاکهای انتخاب شده 145 نفر حذف و در مجموع تعداد پرسشنامه های قابل بررسی به 392 مورد رسید از این تعداد 186 پرسشنامه توسط دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی و 206 مورد توسط دانش آموزان مقطع متوسطه تکمیل شده و جهت تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده از این تحقیق از روش آمار توصیفی استفاده گردیده است.

نتایج حاصله از این تحقیق نشان میدهد که :

اکثریت دانش آموزان گرایش به رعایت حجاب دارند. اما علت عدم رعایت کامل حجاب می‌تواند ناشی از عواملی چون عدم آگاهی نسبت به حدود شرعی عکس العمل در مقابل فشارهای موجود در سطح جامعه در زمینه حجاب، الگو های نامناسب در جامعه و نیازهایی چون توجه و ... میباشد و همچنین گرایش به حجاب در بین دانش آموزان مقطع راهنمایی بیش از دانش آموزان مقطع دبیرستانی است.

در این تحقیق میزان تحصیلات پدران دانش آموزانی که دارای گرایش به حجاب هستند بیشتر در حد زیر دیپلم بوده اما تحصیلات پدران دانش آموزانی که عدم گرایش به حجاب نشان می دهند در حد دیپلم و فوق دیپلم می‌باشد و میزان تحصیلات مادران دانش آموزانی که دارای گرایش به حجاب هستند در حد خواندن و نوشتن بوده اما تحصیلات مادران دانش آموزانی که عدم گرایش به حجاب نشان میدهند در حد دیپلم و فوق دیپلم می‌باشد.

بیشترین مخالفت دانش آموزانی که گرایش به حجاب ندارند مربوط است به چادر و معتقدند که چادر دست و پاگیر است در این مورد 7/44% دانش آموزان موافق با حجاب نیز نظر موافق داده اند ولی اکثر دانش آموزان موافق و مخالف حجاب، مخالف آن هستند که چادر سر کردن نوعی توهین به شخصیت زن است.

نوع خانواده و اقوام در نحوه پوشش دانش آموزان بسیار موثر است به خصوص دانش آموزانی که در مقطع راهنمایی تحصیل می کنند و از نظر نوع محل مسکونی خانواده‌ها ملاحظه می گردد که درصد بیشتری از خانواده هایی که دانش آموزان آنها عدم گرایش به حجاب دارند در منازل آپارتمانی زندگی می کنند یکی از عوامل مهم زدگی دانش آموزان از حجاب رفتار نامناسب افراد باحجاب است و برخورد تحقیرآمیز یا احترام آمیز مردم جامعه با زنان باحجاب و بدحجاب در گرایش یا عدم گرایش دانش آموزان به حجاب موثر است.

دانش آموزان موافق حجاب حدود 40% بیشتر از دانش آموزان مخالف حجاب بر این عقیده‌اند که حجاب لازم است چون فرمان خدا و پیشوایان دین است و موجب خوشبختی انسان در آخرت است همچنین اکثر دانش آموزان حجاب و رعایت آنرا به دلیل آنکه فرمان خداوند می‌باشد پذیرفته اند و کمتر نسبت به علل فرهنگی یا سیاسی آن آگاهی دارند و حتی گرایش نشان می‌دهند پیروی از مد یکی از عوامل مؤثر در گرایش دانش آموزان به بدحجابی است و احساس زیبائی در انتخاب یا عدم انتخاب از نظر دانش آموزان مهم است.

هر چه سن دانش آموزان موافق حجاب بیشتر شده در عقیده خود راسخ تر شده اند و بر عکس دانش آموزان مخالف حجاب هر چه سنشان بیشتر شده تزلزل بیشتری در عقاید نشان می‌دهند.

بنابراین با توجه به مقایسه نتایج به دست آمده از این تحقیق و تحقیقی که در تیرماه 73 بر روی 300 نفر از دانش آموزان دختر پایة اول، دوم، سوم و چهارم دبیرستانهای دخترانه شهرستان یزد انجام شد میتوان نتیجه گرفت که در هر دو تحقیق عواملی چون وضعیت مطلوب ظاهری دانش آموزان، میزان تحصیلات در حد عادی مادران، عدم پیروی از مد و مدگرائی ، برخورد مناسب اطرافیان با افراد با حجاب و بدحجاب، برخورد منطقی و برنامه ریزی صحیح مسئولین مدرسه در اجرای امر حجاب افزایش شناخت دانش آموزان نسبت به دلایل رعایت و میزان رعایت حجاب افراد خانواده در رعایت حجاب دانش آموزان مؤثر می باشد.

در مورد تفاوتهای این دو تحقیق می‌توان اظهار داشت که در این تحقیق میزان تحصیلات پدر عاملی مؤثر در رعایت حجاب فرزندان بوده در حالیکه در تحقیق حاضر این عامل تأثیر چندانی در رعایت حجاب نداشته است و همچنین تفاوت دیگری که مشاهده میگردد مربوط به نظرات دانش آموزان در مورد مناسبترین نوع پوشش برای زنان در جامعه می‌باشد که در این تحقیق اکثراً معتقد به پوشش مانتو و شلوار و مقنعه بوده در حالیکه در تحقیق حاضر اکثراً هر دو پوشش چادر مانتو شلوار و مقنعه را مناسب می‌دانند.


بررسی حجاب از دیدگاه اسلام

پیش از این که استنباط خود را در این باره ذکر کنیم، لازم است یک نکته را یادآوری می‌کنیم، آن نکته این است که معنای «لغوی» حجاب که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است، چیست؟

کلمه‌ی «حجاب» هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله‌ی پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن، صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف می کند: حتی توارت بالحجاب؛ یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. پرده‌ی حاجز میان قلب و شکم را حجاب می نامند.

در دستوری که حضرت علی (ع) به مالک اشتر نوشته است،‌ می‌فرماید : «در میان مردم باش، کمتر خود را درون خانه پنهان کن، حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندی‌ها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی».[3]


ابن خلدون در مقدمه‌ی خویش فصلی دارد تحت عنوان :

«فی الحجاب کیف یقع فی الدول و انه یعظم عندالهرم» ، در این فصل بیان می کند که حکومت ها در بدو تشکیل میان خود و مردم حائل و فاصله ای قرار نمی دهند ولی تدریجاً حائل و پرده ی میان حاکم و مردم ضخیم تر می‌شود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود می‌آورد.

ابن خلدون کلمه‌ی حجاب را به معنی پرده و حائل نه «پوشش » به کار برده است. استعمال کلمه‌ی حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است، در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه‌ی «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلاه و چه در کتاب النکاح که معترض این مطلب شده اند کلمه‌ی ستر را به کار برده اند نه کلمه‌ی حجاب را.

بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه کلمه ی پوشش را به کار می‌بردیم زیرا چنان چه گفتیم معنی شایع لغت «حجاب» پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده است که عده‌ی زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده باشد و بیرون نرود.

وظیفه‌ی پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است به این معنی نیست که از خانه بیرون نروند. زندانی و حبس کردن زن در اسلام مطرح نیست. در برخی از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد.

آیات مربوطه همین معنی را تکرار می کند و فتوای فقها هم مزید و مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذکر خواهیم کرد. در آیات مربوطه «لغت حجاب » به کار نگرفته است. آیاتی که در این باره هست چه در سوره‌ی نور و چه در سوره‌ی احزاب حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آن که کلمه‌ی حجاب به کار رفته باشد. آیه ای که در آن کلمه «حجاب » به کار رفته مربوط است به زنان پیامبر که در قرآن کریم درباره‌ی آنها دستورات خاصی وارد شده است.

اولین آیه خطاب به زنان پیامبر با این جمله آغاز میشود : «شما با سایر زنان فرق دارید»؛ اسلام عنایت خاصی داشته است که زنان پیغمبر چه در زمان حیات آن حضرت و چه از وفات ایشان در خانه های خود بمانند و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است. قرآن صریحاً می‌گوید: «در خانه های خود بمانید» اسلام می‌خواسته است «امهات المؤمنین» که خواه ناخواه احترام زیادی در بین مسلمانان داشته‌اند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیاناً ابزار استفاده عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند و چنانکه می‌دانیم یکی از آنها یعنی عایشه که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام به وجود آورد. او همیشه اظهار تأسف می کرد و می‌گفت دوست داشتم فرزندان زیادی از پیامبر داشتم و می مردند اما به چنین ماجرایی دست نمی‌زدم.

سر‌ّ این که زنان پیامبر ممنوع شدند از این که بعد از آن حضرت با شخص دیگری ازدواج کنند همین است؛ یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سوء استفاده می‌کرد و ماجراها می‌آفرید بنابراین اگر درباره‌ی زنان پیامبر دستور اکیدتر و شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.

به هر حال آیه‌ای که در آن آیه کلمه‌ی «حجاب» به کار رفته آیه 52 سورة احزاب است که می‌فرماید : «اگر از آن متاع و کالای مورد نیازی مطالبه می کنید از پشت پرده از آنها بخواهید».

در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام «آیه حجاب» آمده است مثلاً گفته شده قبل از نزول آیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد، مقصود آیه این است که مربوط به زنان پیامبر است.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

یکی از اصول اعتقادی دین اسلام، اصل معاد است بنابراین اصل، همه انسان هایی که در این عالم به دنیا امده و رفته اند و از این پس می آیند و مدتی زندگی می کنند و می‌روند، همه و همه در جهان دیگری زنده شده و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و به پاداش یا کیفر اعمال خود می رسند یا به بهشت می روند و یا روانه دوزخ خواهند شد و در هر حال از یک حیات ابدی برخوردار
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 12 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
بررسی اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست

مقدمه

1-1. اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

1-2. ایمان به معاد و اثرات آن

1-3. اقرار به معاد

2- ماهیت مرگ و خواب

3- برزخ از دیدگاه کتاب و سنت

برزخ از نظر فرهنگ ها

برزخ از نظر عقل و وحی

برزخ از نظر مصریان

4- شفاعت

مفهوم شفاعت

نفی شفاعت باطل و اثبات شفاعت حق


منابع

رستاخیز از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه مؤلف: محمد طاهریان

معاد در نگاه عقل و دین مؤلف: محمدباقر شریعتی سبزواری

معاد شناسی مؤلف: آیت الله جعفری سبحانی

مقدمه و ترجمه دکتر علی شریعتی


اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی:

یکی از اصول اعتقادی دین اسلام، اصل معاد است. بنابراین اصل، همه انسان هایی که در این عالم به دنیا امده و رفته اند و از این پس می آیند و مدتی زندگی می کنند و می‌روند، همه و همه در جهان دیگری زنده شده و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و به پاداش یا کیفر اعمال خود می رسند: یا به بهشت می روند و یا روانه دوزخ خواهند شد و در هر حال از یک حیات ابدی برخوردارند.

ایمان به این اصل شرط مسلمانی است و اگر کسی این ایمان را از کف بدهد و عالم آخرت را انکار کند از زمره مسلمانان بیرون است.

همگی پیامبران الهی- از آدم تا خاتم- پس از اصل توحید، اصل معاد را بیان می کرده مردم را به ایمان و اعتقاد به حیات اخروی می خواندند.

ایمان به معاد و اثرات آن:

هرگونه اعتقاد و برداشتی، خواه ناخواه در رفتار انسان مؤثر است. چنانچه اعتقاد درست باشد اثرات آن سازنده وگرنه واکنش های منفی در رفتار آدمی خواهد داشت.

ایمان همان باور قلبی و درونی است و در صورتی که برخاسته از علم و آگاهی باشد، می تواند اثرات شگرفی بر رفتار فرد و جامعه بگذارد. بنابراین وهم به معاد یا شک به معاد بلکه ظن و علم به معاد، در صورتی که همراه با ایمان نباشد، نمی تواند منشأ تحول در انسان گردد.

ولی چنانچه انسانی در راستای رسیدن به حقیقت و ایمان به معاد، گام برمی دارد و در حال تحقیق نسبت به این مقوله است، و به مطالعه در وجود خود و طبیعت و تاریخ می‌پردازد، و در این سیر مطالعاتی، گاهی به مرحله ای می رسد که «احتمال معاد» را می‌دهد و گاهی «ظن و گمان» نسبت به آن واقعیت پیدا می کند و در چنین حالتی است که چه بسا گمان به معاد نیز کارساز باشد؛ و شاید آیات شریفه قرآن که ظن به معاد را موجب نجات برخی و عدم ظن به معاد را درباره دوزخی شدن گروهی دیگر، مطرح نموده است. اشاره به همین حقیقت باشد، آنجا که فرمود:

الا یظن اولئک انهم مبعوثون. (سوره المطففین، آیه4)

آیا کم فروشان گمان ندارند قیامتی هست؟

و هنگامی که نامه عمل نیکان از جانب راست به آنها داده می شود راز آن را چنین بازگو می نمایند که:

انی ظننت انی ملاق حسابیه. (سوره الحاقه، آیه20)

من چنین می پنداشتم که روز حسابی که دارم را در کارنامه ام خواهم دید.

و علت ناموفق بودن آنها که نامه عملشان از جانب چپ یا از پشت سر به آنها داده می‌شود، عدم ظن به معاد معرفی کرده است. آنجا که می فرماید:

و اما من اوتی کتابه وراء ظهره فسوف یدعوا … انه ظن ان لن یحور

(سوره الانشقاق. آیات 10-14)

و اما ان کسی که طومار اعمالش را به پشت سر بیاویزد... (به علت این است که) تصور می کرد که هرگز به قالب تن باز نخواهد گشت.

اقرار به معاد:

اقرار به معاد، هنگامی است که ایمان به معاد در رفتار انسان مشهود باشد جایگاه ایمان به معاد در درون مؤمن به آن تثبیت شده باشد به طوری که قیامت و جریانات آن از نعمت و نقمت توجه انسان را به خود جلب نموده باشد و شب و روز او تحت تأثیر اعتقاد عمیق به معاد قرار گرفته باشد، آنگونه که علی (ع) در خطبه متقین توصیف آنها را نموده است:

اما شب هنگام، راست برپایند و قرآن را جزء به جزء با تأمل و درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندوهبارند و در آن خواندن داروی درد خود را به دست می آورند و اگربه آیه ای گذشتند که تشویقی در آن است به طمع بیارمند و جانهاشان چنان از شوق برآید که گویی دیده هاشان به آن نگران است و اگر آیه ای را خواندند که در ان بیم دانی است، گوش دل های خویش را بدان نهند. با رکوع پشت های خود را خمانیده اند و با سجود پیشانی و پنجه ها و زانوها و کناره های پا را بر زمین گسترانیده، از خدا می خواهند گردن هاشان را بگشایند و از آتش رهاشان نماید.

و اما در روز دانشمندانند خویشتندار، نیکوکارانند پرهیزگار، ترس آنانرا چون تیر پیراسته، تراشیده کرده است و نزار چون کسی به آنها بنگرد، پندارد بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهاشان آشفته است اما آن پریشانی را سبب دیگری است.

(خطبه 193، نهج البلاغه، ترجمه شهیدی)

در تعالیم عالیه اسلام و منابع سرشارش، آموزش هایی همانند تأکید بر نوشتن وصیت نامه، تهیه کفن، به زیارت مردگان رفتن به چشم می خورد که با به کار بستن آنها، اقرار به مرگ در وجود انسان تحقق می یابد و اینک روایاتی در این باب:

قال علی (ع):

امی قلبک بالموعظه و امتد بالزهاده و قوه بالیقین و نوره بالحکمه و ذللـه بذکر الموت و قرره بالفنا… ( نامه31، نهج البلاغه، صبحی صالحی)

دلت را به اندرز زنده بدار و به پارسایی بمیران و به یقین نیروبخش و به حکمت روشن گردان و با یاد مرگش خوار ساز و به اقرار نیست شدن وادار ساز.

قال الصادق(ع):

اذا اعد الرجل کفنه فمومأ جور کلما نظر الیه. (وسائل الشیعه، جلد2، ص755)

هنگامی که انسان کفنش را آماده سازد هرگاه به آن نگاه کند پیش خدا مأجور است.

قال علی (ع):

زوروا موتاکم فانهم یفرحون بزیارتکم و فی حدیث آخر قال رسول الله (ص) فان لکم غیر عبره. (وسائل الشیعه، جلد2، صفحه878)

به زیارت مردگان خود بروید زیرا زیارت اهل قبور مایه خوشحالی آنها و عبرت شماست.

ماهیت مرگ و خواب:

در این که حادثه ای به نام مرگ انسان را به ناچار درمی یابد جای تردید نیست و همگان به این واقعیت اذعان داشته و وجود هستی آن را پذیرفته اند ولی این پرسش همواره برای انسان ها و مکتب ما مطرح بوده و هست که: مرگ چیست؟

مادیین و کافه ان آن را- نیستی مطلق و حس مذهبان آن را- نیستی نسبی دانسته اند.

قرآن کریم و معصومین (ع) ضمن مردود دانستن نظریات مزبور از ماهیت و چیستی مرگ، پرده برداشته و آن را «توفی» معرفی نموده اند. توفی در لغت به معنای اخذ شیء به طور تمام و کمال است. هرگاه کسی چیزی را به تمام و کمال و بدون هیچ کم و کاستی دریافت کند، در زبان عربی کلمه توفی به کار برده می شود.

از آیاتی که از مرگ به توفی یاد کرده، استنباط می شود که از نظر قرآن، مرگ تحویل گرفتن است، یعنی انسان هنگام مرگ به تمام شخصیت و واقعیتش در اختیار مأموران الهی قرار می گیرد و آنان انسان را دریافت می کنند. از این گونه آیات سه نکته به دست می آید:

1- مرگ نیستی و نابودی نیست بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان بعد از مرگ به گونه ای دیگر ادامه می یابد.

2- آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل داده «من» واقعی او محسوب می شود، بدن و توابع آن نیست. زیرا بدن و اعضای آن، هنگام مرگ به جایی تحویل نمی شوند و مأموران الهی آنها را نمی ستانند، بلکه در همین جهان می مانند و به تدریج منهدم می‌گردند.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی توحید در قرآن

مقدمه توحید و یکتایى خداوند متعال یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است در قرآن کریم در آیات زیادى به این مسئله اشاره و بر آن استدلال شده است از جمله آیات 163 و 164 سوره بقره است که براى آشنایى بیشتر با مطالب نورانى این دو آیه شریفه تفسیر آنها را از کتاب ارزشمند تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایى (ره) تقدیم مى‏داریم و الهکم اله واحد لا
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 38 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
بررسی توحید در قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

توحید در قرآن

مقدمه: توحید و یکتایى خداوند متعال یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است. در قرآن کریم در آیات زیادى به این مسئله اشاره و بر آن استدلال شده است: از جمله آیات 163 و 164 سوره بقره است که براى آشنایى بیشتر با مطالب نورانى این دو آیه شریفه تفسیر آنها را از کتاب ارزشمند تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایى (ره) تقدیم مى‏داریم. و الهکم اله واحد لا اله الا الله هو الرحمن الرحیم ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار...

به درستى در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتى‏ها که در دریا بسود مردم در جریانند و در آنچه که خدا ازآسمان نازل میکند یعنى آن آبى که با آن زمین را بعد از مردگیش زنده میسازد و از هر نوع جنبنده در آن منتشرمیکند و گرداندن بادها و ابرهائیکه میان آسمان و زمین مسخرند آیات و دلیلهائى است براى مردمى که تعقل کنند(164).

و بعضى از مردم کسانى هستند که بجاى خدا شریک‏ها میگیرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند وکسانیکه بخدا ایمان آورده‏اند نسبت باو محبت‏شدید دارند، و اگر ستمکاران در همین دنیا آن حالت‏خود را که‏در قیامت هنگام دیدن

بیان

این آیات که مسئله توحید را خاطر نشان میکند، همه در یک سیاق و در یک نظم قرار دارند، و بر مسئله نامبرده اقامه برهان نموده، شرک و سرانجام امر آن را بیان مى‏کند.

(و الهکم اله واحد)، در سابق در تفسیر بسم الله در اول کتاب، تفسیر سوره حمد معناى کلمه(اله)گذشت، (معنى"واحد" در"اله واحد")و اما معناى کلمه(واحد)، باید دانست که مفهوم وحدت از مفاهیم بدیهى است که درتصور آن هیچ حاجت بان نیست که کسى آنرا برایمان معنا کند و بفهماند که وحدت یعنى چه‏چیزى که هست موارد استعمال آن مختلف است، چه بسا چیزى را بخاطر یکى از اوصافش‏واحد بدانند، و مثلا بگویند مردى واحد، عالمى واحد، شاعرى واحد، که مى‏فهماند صفت‏مردانگى و علم و شعر که در او است‏شرکت و کثرت نمى‏پذیرد و درست هم هست، چون‏رجولیتى که در زید است قابل قسمت میان او و غیر او نیست، بخلاف رجولیتى که در زید و عمرواست - که دو مردند - و دو رجولیت دارند و مفهوم رجولیت در بین آن دو تقسیم شده و کثرت‏پذیرفته است.

پس زید از این جهت - یعنى از جهت داشتن صفتى بنام رجولیت - موجودى است واحدکه قابل کثرت نیست، هر چند که از جهت این صفت و صفات دیگرش مثلا علمش و قدرتش وحیاتش، و امثال آن واحد نباشد، بلکه کثرت داشته باشد.

(بیان فرق اجمالى بین دو کلمه"احد"و"واحد")ولى این جریان در خداى سبحان وضع دیگرى بخود مى‏گیرد، میگوئیم خدا واحد است، بخاطر اینکه صفتى که در اوست - مثلا الوهیتش - صفتى است که احدى با او در آن صفت‏شریک نیست و باز مى‏گوئیم: خدا واحد است چون علم و قدرت و حیات دارد، و خلاصه بخاطرداشتن چند صفت وحدتش مبدل به کثرت نمى‏شود، براى اینکه علم او چون علوم دیگران وقدرتش و حیاتش چون قدرت و حیات دیگران نیست، و علم و قدرت و حیات و سایر صفاتش اورا متکثر نمى‏کند، تکثرى که در صفات او هست تنها تکثر مفهومى است و گر نه علم و قدرت وحیاتش یکى است، آنهم ذات او است، هیچیک از آنها غیر دیگرى نیست، بلکه او عالم است‏بقدرتش و قادر است بحیاتش، وحى است به علمش، بخلاف دیگران که اگر قادرند به قدرتشان‏قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند، خلاصه صفاتشان هم مفهوما مختلف است وهم عینا.

و چه بسا میشود که چیزى از ناحیه ذاتش متصف به وحدت شود، یعنى ذاتش، ذاتى باشد که‏هیچ تکثرى در آن نباشد و بالذات تجزیه را در ذاتش نپذیرد، یعنى نه جزء جزء بشود؟و نه ذات واسم و نه ذات و صفت و همچنین جزئى نداشته باشد، اینگونه وحدت همانست که کلمه(احد)رادر آن استعمال مى‏کنند و میگویند خدایتعالى احدى الذات است و در این استعمال حتما بایدبه کلمه ذات و مثل آن اضافه شود مگر آنکه در سیاق نفى و یا نهى قرار گیرد که در آنصورت دیگرلازم نیست اضافه شود.

مثل اینکه بگوئیم: (ما جائنى احد)، یعنى احدى نزد من نیامد که در اینصورت اصل ذات رانفى کرده‏ایم، یعنى فهمانده‏ایم: هیچکس نزد من نیامد، نه واحد و نه کثیر براى اینکه وحدت، درذات اعتبار شده بود نه در وصفى از اوصاف ذات، بله اگر وحدت در وصف اعتبار شود مثل اینکه‏بگوئیم:

(ما جائنى واحد)، یعنى یکنفر که داراى وصف وحدت است نزد من نیامد، در اینصورت‏اگر دو نفر یا بیشتر نزد من آمده باشد، دروغ نگفته‏ایم، چون آنچه را نفى کردیم وصف یک نفرى‏بود، خواستیم بگوئیم یک مرد با قید یک نفرى نزد من نیامد و این منافات ندارد با اینکه چند مردنزد من آمده باشند، فعلا همین فرق اجمالى میان دو کلمه احد و واحد را در نظر داشته باش تاانشاء الله تعالى شرح مفصل آن در تفسیر سوره: (قل هو الله احد) (1) بیاید.

و سخن کوتاه آنکه جمله: (الهکم اله واحد)، با همه کوتاهیش مى‏فهماند: که الوهیت‏مختص و منحصر به خدایتعالى است و وحدت او وحدتى مخصوص است، وحدتى است که لایق‏ساحت قدس اوست، چون کلمه وحدت بر حسب آنچه مخاطبین به خطاب(اله شما)از آن‏مى‏فهمند، بر بیش از وحدت عامه‏اى که قابل انطباق بر انواع مختلف است، دلالت نمى‏کند و این‏قسم وحدت لایق به ساحت قدس ربوبى نیست، (به بیانى ساده‏تر اینکه چند قسم وحدت داریم).

(اقسام وحدت و نکته‏اى که در جمله"الهکم اله واحد"هست)1 - وحدت عددى که در مقابل عدد دو و سه الخ است.

2 - وحدت نوعى که میگوئیم: انسان ایرانى و هندى از نوع واحدند.

3 - وحدت جنسى که میگوئیم: انسان و حیوان از یک جنسند(مترجم).

در چنین زمینه‏اى اگر قرآن کریم بفرماید(معبود شما واحد است)، ذهن شنونده به آن‏وحدتى متوجه میشود که کلمه(واحد)در نظرش به آن معنا است، به همین جهت اگر فرموده بود(الله اله واحد، الله اله واحد است)توحید را نمى‏رسانید، براى اینکه در نظر مشرکین هم الله اله‏واحد است، همچنانکه یک یک آلهه آنان اله واحدند، چون هیچ الهى دو اله نیست، هر یک براى‏خود و در مقابل خدا اله واحدند.

و همچنین اگر فرموده بود(و الهکم واحد، اله شما واحد است)، باز آنطور که باید، نص وصریح در توحید نبود، براى اینکه ممکن بود گمان شنونده متوجه وحدت نوعیه شود، یعنى متوجه‏این شود که اله‏ها همه یکى هستند، چون همه یک نوعند و نوعیت الوهیت در همه هست، نظیر اینکه‏در تعداد انواع حیوانات میگوئیم اسب یکنوع و قاطر یکنوع و چه و چه یکنوع است، با اینکه هریک از نامبرده‏ها داراى هزاران فرد است.

لکن وقتى فرمود: (و الهکم اله واحد)و معناى اله واحد را - که در مقابل دو اله و چند اله‏است - بر کلمه(الهکم)اثبات کرد، آنوقت عبارت صریح در توحید میشود، یعنى الوهیت رامنحصر در یکى از آلهه‏اى که مشرکین معتقد بودند کرده و آن الله تعالى است.

(لا اله الا هو)، این جمله نص و صراحت جمله قبلى را تاکید مى‏کند و تمامى توهمها وتاویل‏هائى که ممکن است در باره عبارت قبلى به ذهن آید، بر طرف میسازد.

و اما معناى مفردات این جمله - کلمه(لا)در این جمله نفى جنس مى‏کند و لاى نفى جنس‏اسم و خبر لازم دارد، و چون مراد به(اله)هر چیزى است که واقعا و حقیقتا کلمه(اله)بر آن‏صادق باشد، به همین جهت صحیح است بگوئیم خبر(لا)که در جمله حذف شده که کلمه(موجود)و یا هر کلمه‏اى است که به عربى معناى موجود را بدهد، مانند(کائن)و امثال آن، و تقدیرجمله این است که(لا اله بالحقیقة و الحق بموجود الا الله، یعنى اله حقیقى و معبودى به حق‏موجود نیست به غیر از الله)، و چون ضمیرى که به لفظ جلاله(الله)بر مى‏گردد همیشه در قرآن‏کریم ضمیر رفع است نه نصب یعنى هیچ نفرموده(لا اله الا ایاه)("الا"در"لا اله الا هو"براى استثناء نیست)از اینجا مى‏فهمیم در کلمه(الا)الاى استثناء نیست، چون اگر استثناء بود، باید مى‏فرمود: (لا اله الا ایاه)نه(لا اله الا هو)، بلکه‏وصفى است به معناى کلمه(غیر)و معنایش این است که هیچ اله به غیر الله موجود نیست.

پس تا اینجا این معنا روشن شد که جمله مورد بحث‏یعنى جمله(لا اله الا هو)الخ در سیاق‏نفى الوهیت غیر خداست، یعنى نفى الوهیت آن آلهه موهومى که مشرکین خیال مى‏کردند اله‏هستند، نه سیاق نفى غیر خدا و اثبات وجود خداى سبحان که بسیارى از مفسرین پنداشته‏اند.

شاهدش هم این است که مقام، مقامى است که تنها احتیاج دارد خدایان دیگر نفى شود، تادر نتیجه الوهیت منحصر در یکى از خدایان مشرکین یعنى در الله تعالى گردد، و هیچ احتیاجى به‏اثبات الوهیت‏خدا و بعد نفى الوهیت آلهه ندارد.

علاوه بر اینکه قرآن کریم اصل وجود خدایتعالى را بدیهى میداند یعنى عقل براى پذیرفتن‏وجود خداى تعالى احتیاجى به برهان نمى‏بیند و هر جا از خدا صحبت کرده، عنایتش همه در این‏است که صفات او را از قبیل وحدت و یگانگى و خالق بودن و علم و قدرت و صفات دیگر او رااثبات کند.

و اى بسا بعضى به تقدیر گرفتن لفظ(موجود)و هر چه که به معناى آن باشد، اشکال کنند، که این تقدیر تنها مى‏رساند که غیر خدا اله دیگرى فعلا موجود نیست و اثبات نمیکند که اصلاممکن نیست اله دیگر وجود داشته باشد، در حالیکه مطلوب نفى امکان آن است.

و آنوقت بعضى دیگر در جواب آن گفته باشند: درست است که تقدیر گرفتن(موجود)تنهامى‏رساند که خدائى دیگر موجود نیست ولى اینکه گفتى امکان وجود آنرا نفى نمیکند، صحیح‏نیست براى اینکه خدائى که ممکن باشد بعدها موجود شود، او خود ممکن الوجود است و آن‏خدائى نخواهد بود که وجود تمامى موجودات و همه شئون آنها بالفعل منتهى به او و مستند باواست و بعضى دیگر جواب داده باشند: که بجاى لفظ موجود، کلمه(حق)را تقدیر مى‏گیریم، تامعنا چنین شود(هیچ معبود بحق غیر خدا نیست).

(الرحمن الرحیم)تفسیر و بحث پیرامون معناى این دو کلمه، در ذیل سوره فاتحه گذشت، تنها در اینجا میگوئیم: آوردن این دو اسم در اینجا معناى ربوبیت را تمام مى‏کند، مى‏فهماند که هرعطیه عمومى مظهر و مجلائى است از رحمت رحمانیه خدا و هر عطیه خصوصى، یعنى آنچه که‏در طریق هدایت و سعادت اخروى دخالت دارد، مجلاى رحمت رحیمیه او است.

(ان فى خلق السموات و الارض)الخ، سیاق این آیات همانطور که در ابتداى بیان آیات موردبحث گفتیم، دلالت دارد بر اینکه سیاق خصوص این آیه نیز همان سیاق آیه قبلى است، و این آیه‏پیرامون همان معنائى استدلال مى‏کند که آیه قبلى متضمن آن بود.

چون آیه سابق که مى‏فرمود: (و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم)الخ، در حقیقت‏اگر شکافته شود، معنایش این میشد: که براى هر موجودى از این موجودات، الهى است و اله همه آنها یکى است و این اله یگانه و واحد، همان اله شما است و او رحمان است، چون رحمتى‏عمومى دارد و رحیم است، چون رحمتى خصوصى دارد و هر کسى را به سعادت نهائیش - که‏همان سعادت آخرت است - سوق میدهد، پس اینها همه حقایقى هستند حقه.

و در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز، تا آخر آنچه در آیه ذکر شده، آیاتى‏است که بر این حقایق دلالت مى‏کند، البته براى مردمى دلالت دارد که تعقل کنند.

و اگر مراد باین آیه اقامه حجت بر اصل وجود اله براى انسانها و یا اله واحد براى انسانهابود، همه نامبردگان تنها یک آیت بودند که بر اصل وجود اله دلالت مى‏کردند، چون نامبرده‏ها این‏معنا را افاده مى‏کند که نظامى در سراسر جهان برقرار است و تدبیرى بهم پیوسته دارد، و بر این‏فرض، حق کلام این بود که در آیه قبلى بفرماید: (و الهکم واحد لا اله الا هو)الخ، و چون اینطورنفرموده، مى‏فهمیم سیاق آیه براى این است که بر حجتى دلالت کند که هم حجت بر وجود اله‏است و هم حجت بر وحدت او است، باین معنا که نخست اثبات کند اله موجودات دیگر غیرانسان و نظام کبیرى که در آنهاست‏یکى است و سپس اثبات کند همان یک اله، اله انسان نیزهست.

(سه برهان، که آیه شریفه براى اثبات وجود خدا و توحید اقامه کرده است)و اجمال دلالت آیه بر مسئله توحید، این است که مى‏فرماید: این آسمانها که بر بالاى ماقرار گرفته و بر ما سایه افکنده، با همه بدایعى که در خلقت آنها است، و این زمین که ما را درآغوش گرفته و بر پشت‏خود سوار کرده، با همه عجائبى که در آن است، و با همه غرائبى که درتحولات و انقلابهاى آن از قبیل اختلاف شب و روز و جریان کشتى‏ها در دریا و نازل شدن‏باران‏ها و وزیدن بادهاى گردنده و گردش ابرهاى تسخیر شده، همه امورى هستند فى نفسه‏نیازمند به صانعى که ایجادشان کند، پس براى هر یک از آنها الهى است، پدید آورنده، (این‏صورت برهان اولى است)که آیه شریفه بر مسئله توحید اقامه کرده است.

برهان دیگر را از راه نظامى که در عالم است اقامه نموده و حاصلش این است این اجرام‏زمینى و آسمانى که از نظر حجم و کوچک و بزرگى و هم دورى و نزدیکى مختلفند، (و بطورى که‏فحصهاى علمى بدست آورده کوچکترین حجم یکى از آنها. 00033، 000، 000، 000، 000، 000، 000، ٍ0سانتى‏متر مکعب است)و بزرگترین آنها که حجمش میلیونها برابر حجم زمین است، کره‏اى است‏که قطرش تقریبا معادل 9000 میل است و فاصله میان دو ستاره و دو جرم آسمانى، قریب به سه‏ملیون سال نورى است و سال نورى تقریبا برابر است با رقم زیر(365.24.60.60.300000کیلومتر)و خلاصه این ارقام دهشت‏آور را نیک بنگر، آنگاه خودت حکم خواهى کرد: که تا چه‏اندازه نظام این عالم، بدیع و شگفت‏آور است، عالمى که با همه وسعتش هر ناحیه‏اش در ناحیه دیگر اثر مى‏گذارد، و در آن دست اندازى مى‏کند و هر جزء آن در هر کجا که واقع شده باشد ازآثارى که سایر اجزاء در آن دارند متاثر میشود، جاذبه عمومیش یکدگر را بهم متصل مى‏کند، نورش و حرارتش همچنین، و با این تاثیر و تاثر سنت‏حرکت عمومى و زمان عمومى را به جریان‏مى‏اندازد.

و این نظام عمومى و دائم، و تحت قانونى ثابت است و حتى قانون نسبیت عمومى هم که‏قوانین حرکت عمومى در عالم جسمانى را محکوم به دگرگونگى میداند، نمیتواند از اعتراف‏باینکه خودش هم محکوم قانون دیگرى است، خوددارى کند، قانونى ثابت در تغییر و تحول(یعنى‏تغییر و تحول در آن قانون ثابت و دائمى میباشد).

و از سوى دیگر این حرکت و تحول عمومى، در هر جزء از اجزاء عالم بصورتى خاص به‏خود دیده میشود، در بین کره آفتاب و سایر کراتى که جزء خانواده این منظومه‏اند، به یک صورت‏است و هر چه پائین‏تر مى‏آید، دائره‏اش تنگ‏تر مى‏گردد، تا در زمین ما در دائره‏اى تنگ‏تر، نظامى‏دیگر به خود مى‏گیرد، حوادث خاص بدان و جرم ماه که باز مختص بدان است و شب و روز ووزش بادها و حرکت ابرها، و ریزش بارانها، در تحت آن نظام اداره میشود.

باز این دائره نسبت به موجوداتى که در زمین پدید مى‏آیند، تنگ‏تر میشود و در آن دائره‏معادن و نباتات و حیوانات و سایر ترکیبات درست میشود، و باز این دائره در خصوص یک‏یک انواع نباتات، حیوانات، معادن و سایر ترکیبات تنگ‏تر میشود، تا آنکه نوبت بعناصر غیرمرکب برسد و باز به ذرات و اجزاء ذرات و در آخر به آخرین جزئى که تاکنون علم بشر بدان‏دست‏یافته برسد، یعنى به الکترون و پروتون که تازه در آن ذره کوچک، نظامى نظیر نظام درمنظومه شمسى مى‏بینیم، هسته‏اى در مرکز قرار دارد و اجرامى دیگر دور آن هسته مى‏گردند، آنچنانکه ستارگان بدور خورشید در مدار معین مى‏گردند، و در فلکى حساب شده، شنا مى‏کنند.

انسان در هر نقطه از نقاط این عالم بایستد و نظام هر یک از این عوالم را زیر نظر بگیرد، مى‏بیند که نظامى است دقیق و عجیب و داراى تحولات و دگرگونگى‏هائى مخصوص به خود، دگرگونگى‏هائى که اگر نبود، اصل آن عالم پاى بر جا نمى‏ماند و از هم پاشیده میشد، دگرگونگى‏هائى که سنت الهیه با آن زنده میماند، سنتى که عجائبش تمام شدنى نیست، و پاى خردبه کرانه‏اش نمى‏رسد.

نظامى که در جریانش حتى به یک نقطه استثناء برنمیخوریم، و هیچ تصادفى هر چند به‏ندرت، در آن رخ نمیدهد، نظامى که نه تاکنون و نه هیچوقت، عقل بشر به کرانه‏اش نمى‏رسد ومراحلش را طى نمى‏کند.

گفتارى در معناى توحید از نظر قرآن

هیچ دانشمند متفکر و اهل بحثى که کارش غور و تعمق در مسائل کلى علمى است دراین تردید ندارد که مساله توحید از همه مسائل علمى دقیق‏تر و تصور و درک آن از همه دشوارتر وگره آن از همه پیچیده‏تر است، چون این مساله در افقى قرار دارد که از افق سایر مسائل علمى ونیز از افق افکار نوع مردم بلندتر است، و از سنخ مسائل و قضایاى متداولى نیست که نفوس‏بتواند با آن انس گرفته و دلها به آن راه یابد، و معلوم است که چنین مساله‏اى چه معرکه‏اى دردلها بپا خواهد کرد، و عقول و افکار براى درک آن سر از چه چیزهائى در خواهند آورد، چون‏اختلاف در نیروى جسمانى بواسطه اختلاف ساختمانهاى بدنى اعصاب فکرى را هم مختلف‏مى‏کند، و در نتیجه فهم و تعقل در مزاج‏هاى مختلف از نظر کندى و تیزى و خوبى و بدى واستقامت و کجى مختلف مى‏شود.

اینها همه مسلم است، و کسى را در آن تردید نیست، قرآن کریم هم در آیات چندى به‏آن اشاره کرده، از آن جمله مى‏فرماید: "هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انمایتذکر اولوا الالباب" (1) و نیز مى‏فرماید: "فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوة‏الدنیا ذلک مبلغهم من العلم" (2) و نیز مى‏فرماید."فما لهؤلاء القوم لا یکادون یفقهون‏حدیثا" (3) و نیز در ذیل آیه 75 همین سوره که از آیات مورد بحث است مى‏فرماید: "انظر کیف‏نبین لهم الایات ثم انظر انى یؤفکون" (4) .

و این اختلاف درک‏ها و تفکرات در طرز تلقى و تفسیر یکتائى خدا از همه جا

............................................

(1)آیا برابرند آنان که میدانند با آنان که نمیدانند این را تنها صاحبان خرد مى‏فهمند و متذکرمیشوند.سوره الزمر آیه 9.

(2)پس روى بگردان از کسى که پشت کرد و روى گردانید از قرآن ما و جز زندگى مادى دنیا رانخواست آرى پایه معلومات انسان همین اندازه است.سوره نجم آیه 30.

(3)پس چه مى‏شود این مردم را که نمى‏فهمند و نزدیک هم نیست‏حدیثى را درک کنند.سوره نساءآیه 78.

(4)ببین چگونه بر ایشان آیات را بیان مى‏کنیم آنگاه ببین چگونه از شنیدن حق روى مى‏گردانند. سوره مائده آیه 75.

روشن‏تر دیده مى‏شود، چه در آنجاست که اختلاف و نوسان وسیع و عجیبى که افراد بشر دردرک و تعقل و کیفیت تفسیر و بیان مساله وجود خداى تعالى دارند بخوبى بچشم مى‏خورد، بااینکه همه‏شان در اصل وجود خدا متفقند، چون داراى فطرت انسانى‏اند، و این مساله هم ازالهامات مرموز و اشارات دقیق فطرت سرچشمه مى‏گیرد، و لذا مى‏بینیم که وجود این فطرت ازیک طرف، و برنخوردن به دین صحیح از طرف دیگر عده‏اى از افراد انسان را بر آن داشته که‏براى اسکات و قانع ساختن فطرت خود بت‏هائى از چوب و سنگ و حتى از کشک و یا گلى‏که با بول گوسفند درست کرده، آنها را شریک خدا بدانند و بپرستند، همانطورى که خدا رامى‏پرستند، و از آنها حاجت بخواهند همانطورى که از خدا مى‏خواهند، و در برابر آنها به خاک‏بیفتند همانطورى که در برابر خدا مى‏افتند، حتى به این هم اکتفا نکرده کار را به جائى برسانندکه در همان عالم خیال بت‏ها را با خدا در انداخته و سرانجام بت‏ها را بر خدا غلبه داده و درنتیجه براى همیشه روى به بتخانه نهاده و خدا را فراموش کنند، و بت‏ها را بر خود و حوایج‏خودامارت و سرورى داده و خدا را معزول و از کار خدائى منفصل کنند، در حقیقت منتها درجه‏اى‏که این عده توانسته‏اند در باره هستى خداوند فکر کنند این است که براى او وجودى قائل شوندنظیر وجودى که براى آلهه خود قائلند، آلهه‏اى که خود بدست‏خود یا بدست امثال خود آنراساخته و پرداخته‏اند، و لذا مى‏بینیم که خدا را مانند یک یک بت‏ها به وحدت عددیه‏اى که درواحد است و از آن اعداد ترکیب مى‏شود توصیف کرده‏اند.

قرآن هم در آیه زیر همین توصیف غلط آنها را حکایت کرده و مى‏فرماید: "و عجبوا ان‏جائهم منذر منهم و قال الکافرون هذا ساحر کذاب.اجعل الالهة الها واحدا ان هذا لشى‏ءعجاب" (1) چه از این طرز گفتارشان معلوم مى‏شود که دعوت قرآن را به توحید، دعوت به وحدت‏عددى تلقى کرده‏اند، همان وحدتى که در مقابل کثرت است، و گمان کرده‏اند اگر قرآن‏مى‏فرماید: "و الهکم اله واحد لا اله الا هو" (2) و یا مى‏فرماید: "هو الحى لا اله الا هو فادعوه‏مخلصین له الدین" (3) و یا آیات دیگرى که دعوتشان به این است که خدایان برون از حدتان را

............................................


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی اعجاز علمی قرآن

طفلی که متولد می شود هرچه بزرگتر می شود و از مرز جوانی به پیری گام می نهد در درون بدنش کاستی هائی دیده می شود دهها هورمون درون ریز بدنش میزان ترشحات بدنش کاهش می یابد مثلاض ترشحات هورمون تستو سترون که هورمون غریزه جنسی در مردهاست و میزان ترشح هورمون استروژن و پروژسترون که هورمون جنسی در زن هاست کاهش می یابد و قدرت و شهوت جوانی کاهش می یابد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 11 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 17
بررسی اعجاز علمی قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

اعجاز علمی قرآن

اشاره به ضعیف شدن ترشحات هورمون های درون ریز و پوک شدن مغز استخوان در افراد مسن

سوره یس آیه 68

طفلی که متولد می شود هرچه بزرگتر می شود و از مرز جوانی به پیری گام می نهد در درون بدنش کاستی هائی دیده می شود . دهها هورمون درون ریز بدنش میزان ترشحات بدنش کاهش می یابد مثلاض ترشحات هورمون تستو سترون که هورمون غریزه جنسی در مردهاست و میزان ترشح هورمون استروژن و پروژسترون که هورمون جنسی در زن هاست کاهش می یابد و قدرت و شهوت جوانی کاهش می یابد .

مثلاً میزان ترشحات هورمون انسولین که قند خون را از بین می برد از جزایر کانگرهانس کاهش می یابد و افراد مسن بیشتر قند خون می گیرند مثلاً ترشحات هورمون سوماتروپ کاهش می یابد میزان ترشحات غده هیپوفیز کم می شود و مغز استخوان انسان که کارش تولید خون است بع مرور زمان پوک می شود چون خون از مغز استخوان پدید می آید به مرور زمان استخوان به تولید سلول های خونی می پردازد و در تشکیل گلبول ها نقش ایفا می کند و در نتیجه خودش ترد و پوک می گردد.

خواص عسل

اشاره به خاصیت شفادهندگی عسل

سوره نحل آیه 70 و71

آیا اگر زنبور عسل اراده کند خانه هائی برای خود نسازد و از میوه های خوب نخورد و مثل پشه بر آلودگی ها بنیشیند دیگر نمی تواند به زندگی خود ادامه دهد ؟ جواب چرا اما اینکه مو به مو به وحی الهی عمل می کند و مانند انسانی کارگری خانه می سازد و بر روی بهترین میوه ها و گلهای پاک می نشیند این دلیلی بر ارتباط این موجود با خدا نیست ؟

در این آیه آمده : یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس خارج می شود از درونش شربت شیرینی به رنگ های مختلف که در اوست شفای مردمان رنگ عسلها بستگی به گلی دارد که زنبور مکیده و هر گل و گیاهی در طبیعت یک خاصیت درمانی دارد وقتی که به داروخانه گیاهی می روید انواع گلهای خشک شده را به شما می فروشند برای بیماری های مختلف، زنبور عسل بسته به نوع گلی که مکیده شده عسلش خاصیت درمانی دارد وقتی که به داروخانه گیاهی می روید انواع گلهای خشک شده را به شما می فروشند برای درمان بیماری های مختلف زنبور عسل بسته به نوع گلی که مکیده عسلش خاصیت درمانی آن گل را هم پیدا می کند و در رفع بسیاری از بیماری ها نافع است . عسل برای درمان بسیاری از بیماری های اعصاب مفید است و علم ثابت کرده اگر آبلیمو را با عسل مخلوط کنیم و بخوریم برای درمان گلو درد های چرکی مفید است بدون اینکه نیازی به داروها باشد.

شق القمر

اشاره به شق القمر پیامبر و شکاف باقی مانده در ماه در این زمان

سوره قمر آیه اول

ا .

در زمان حضرت محمد کفار از محمد خواستند که ماه را نصف کند چون به پیامبر می گفتند هر کاری که تو می کنی و معجزه ای که انجام می دهی بر روی زمین است و سحر است اما اگر بتوانی کاری کنی که از زمین دور باشد برد سحر به آن نمی رسد و در نتیجه ما به تو ایمان می آوریم تا اینکه قرار می شود در یک روز که 14 ماه عربی است هنگام شب پیامبر ماه را نصف کند و سپس وقتی قرص ماه کامل ظاهر می شود پیامبر با یک انگشت به طرف ماه اشاره می کند و ماه به دو قسمت مساوی نصف می شود و نصف آن به یک طرف آسمان و نصف دیگر به طرف دیگر آسمان می رود و بعد دوباره با یک اشاره انگشت به حال اول برمی گردد .

امروزه کسانی که به کره ماه مسافرت کرده اند و با تلسکوپ ماه را مشاهده کرده اند ملاحظه کرده اند که ماه از یک ناحیه مثل این می ماند نصف شده باشد و دوباره به هم چسبیده باشد .

نقش گردش زمین در آرامش انسان

شاره به گردش زمین و نقش خواب در تثبیت پیام های عصبی و آرامش روح و جسم

سوره النبأ 6 =7 =8 = 9 .

گهواره همواره در حال چرخش است و طفل را داخل آن می گذارند و می چرخانند ، خدا فرموده آیا ما زمین را گهواره قرار ندادیم ؟ که اشاره است به حرکت زمین به دور خودش و به دور خورشید که مانند گهواره ای بندگان خدا در آن زندگی می کنند اما خودش همواره در حرکت و تکان خوردن است .

همانطور که گهواره ستون می خواهد تا طفل درونش آرام گیرد کوه ها هم ستون زمین هستند تا بر زمین فشار آورند و مانع شکسته شدن لایه های زمین و تولید زلزله شوند یعنی کوه ها ستون گهواره هستند تا طفل در آن آرام گیرد تا زلزله نیاید و در مناطق کوهستانی زلزله کم است و مردم در آن آرام گیرند .

امروزه علم کشف کرده است که در مغز انسان مکان هائی وجود دارد که موادی در آن ها ایجاد می شود وقتی که انسان می خوابد

آن مکان ها مانند باطری شارژ می شود و مقدار آن مواد در آن زیاد می شود و وقتی انسان بیدار می شود میزان آن مواد کم کم کاهش می یابد طوری که اگر خواب نبود ، بیم آن بود انسان شبیه دیوانه ها شود یعنی خواب باعث شارژ سلول های عصبی و مغز شده و باعث قوی شدن گیرنده های عصبی و واکنش سریع آنان با محیط می گردد و خدا در قرآن می فرماید : و جعلنا نومکم سباتا : یعنی خدا خواب را مایه ثبات شما قرار داده که عمل ترمیمی سلول های مغزی که باعث شارژ شدن مغز می شود را در پی خواهد داشت.

رتق و فتق آسمان‏ها و زمین

او لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما <رتق‏»به معناى‏<به‏هم پیوسته‏»و<فتق‏»به معناى‏<از هم گسسته‏»است.در این آیه آمده است که‏آسمان‏ها و زمین به هم پیوسته بوده‏اند و سپس از هم گسسته شدند.

مفسران در این پیوسته بودن و گسسته شدن زمین و آسمان‏ها اختلاف نظرداشته‏اند.بیش‏تر بر این نظر بوده‏اند که مقصود از به هم پیوستگى و گسسته شدن،همان گشوده شدن درهاى آسمان و ریزش باران است، ففتحنا ابواب السماء بماءمنهمر ،پس درهاى آسمان را با آبى ریزان گشودیم‏».و نیز شکافتن زمین و روییدن‏گیاه،چنان چه مى‏فرماید: ثم شققنا الارض شقا فانبتنا فیها حبا ،زمین را شکافتیم وپس در آن،دانه رویانیدیم‏».علامه طبرسى گوید:<و این معنا از دو امام(ابو جعفرباقر و ابو عبد الله صادق علیهما السلام روایت‏شده است ،در<روضه کافى‏»روایتى ضعیف‏السند از امام باقر علیه السلام است و در تفسیر قمى روایتى که اتصال سندى ندارد ازامام صادق علیه السلام روایت‏شده است .

تفسیر دیگرى در این باره شده که آسمان‏ها و زمین ابتدا به هم پیوسته بودندسپس از هم جدا گشته و به این صورت در آمده‏اند. چنان چه در سوره‏<فصلت‏»

مى‏خوانیم: ثم استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتااتینا طائعین.فقضاهن سبع سماوات ، [خداوند]هنگامى که به آفرینش آسمان روى‏آورد،آسمان‏ها به صورت دودى-توده گازى-بودند.آن گاه به زمین و آسمان فرمان‏داد که به صورت جدا از هم حضور یابند-چه بخواهند و چه بخواهند-(یعنى یک‏فرمان تکوینى بود)،آن‏ها[به زبان حال]گفتند:فرمان پذیر آمدیم.سپس هفت‏آسمان را این چنین استوار ساخت‏».


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی ماهیت دین

درباره ماهیت دین تعاریق مختلف وجود دارد و هر مکتب و متفکر تعریف خاص خود را از دین ارائه کرده است که به طور مختصر چهار مورد از این تعاریف را ذکر خواهیم کرد مورد اول، دین یعنی «شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته پرستش اند»
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 13 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 13
بررسی ماهیت دین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

دین : بررسی کلی

درباره ماهیت دین تعاریق مختلف وجود دارد. و هر مکتب و متفکر تعریف خاص خود را از دین ارائه کرده است. که به طور مختصر چهار مورد از این تعاریف را ذکر خواهیم کرد. مورد اول، دین یعنی «شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته پرستش اند»

تعریف دوم : که تعریف روانشناسی از دین است. دین یعنی احساسات، اعمالی و تجربیات افراد در هنگام تنهایی. آنگاه که خود را در برابر آنچه که الهی می نامند، می یابند(ویلیام جیمز).

مورد سوم : «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجوداتتجلیات نیروئی هستندکه فراتر از علم و معرفت ماست» (هربت اسپنسر).

چهارم تعریف جامعه شناختی دین «دین مجموعه ای از باورها، اعمال، شعائر و نهادهای دینی که افراد در جوامع مختلف بنا کرده اند:

درباره منشأ و مبدأدین که دین از کجا نسأت گرفته و سرآغاز آن کجاست هم نظر وعقیده واحد وجود ندارد. بعضی منشأ آن را سحر و جادگروی می دانند. بعضی مانند مارکیست ها به قدرت مندان و حاکمان اشاره دارند. که دین را برای وسیله استشمار طبقات محروم جامعه ایجاد نمودند و گروهی نیز منشأ آن را خداوند و وحی الهی دانسته اند. که توضیح این نظریه. از دیدگاه قرآن در مورد منشأ دین بهره می گیریم. از نظر قرآن دین الهی که کامل شده آن دین اسلام است. از اولین روز پیدایش بشر همراه وی بوده است. چوت که طبق آموزه های قرآن و دیگر کتب آسمانی. نسل بشر امروزی به دو نفر آدم و حوا منتهی است. حضرت آدم پیامبر بوده و وحی آسمانی بر وی نازل می شده است. که بعد از فرزندان حضرت آدم تعداد مردم زیاد شده و به قبایل مختلف تقسیم شدند. و در هر قبیله بزرگان وجود داشته که مورد احترام افراد قبیله بودند. و بعد از مرگشان از آنها مجسمه های ساخته می شده. و این مجسمه ها برای نسل بعدی افراد قبیله دارای قدامت بودند. و به مرور زمان ستایش قرار گرفتند. که از آن زمان به بعد بت پرستی میان مردم رواج پیدا کرد. و این انحراف بشر از راه سعادت و خداپرستی سبب شد که خداوند مهربان پیامبرانی همراه با کتاب آسمانی. برای نجات بشر از هلاکت و گمراهی بفرستند تا مردن را به راه راست هدایت کند.

انواع دین : البته منظور ما اینجا نوعی خاص ادیان نیست. و با توجه به اینکه تعداد ادیان به نوع خاص بسیار زیاد هست و شاید هم به نود تا صد تا برسند بنابراین. به طور بنیادین به دو نوع آن اشاره خواهم کرد. یکی دین الهی و دیگری دین بشری است . دین الهی مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرارت اجرایی است. که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است. تا انسان در پرتو تعالیم آن هوا و هوس خود را کنترل کند. و آزادی خود را تأمین نمائید. پیروان دین الهی حتی پیامبران. در برابری خداوند مسئولیت دارند و از تمام کارهایی که انجام می دهند از جانب خداوند حساب رسی صورت می گیرد. و افراد متدین در چهارچوب قانون خاص که از جانب خداوند فرستاده شده عمل می کند.

نوع دوم دین بشری است. دین بشری مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرارتی است که بشر با فکر خود و برای خویش تدوین و وضع کرده است. در توضیح این نوع دین باید گفت اگر بشر به تدوین و تنظیم دین خودش بپردازد. چون اصل کلی این است که هرکس براساس ساختار روانی و بدنی خود می اندیشد و عمل می کند. پس دین او همان مجموعه هوا و ترس او خواهد بود. و هر کس براساس خواسته و هوش خود عمل گند هرگز خود را مسئول نمی داند و چنین انسانی خود را فوق تلقی می کند. و با این وصف دربرابر کسی و چیزی مسئولیت ندارد و رها شده است وتمام کارهای خود را درست فرض می کند. قرآن کریم درباره چنین افراد می فرمایند :

«و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (سوره کهف آیه 104)

«کار باطل انجام می دهند، در حالیکه پندار آنها این است که کار خوب انجام می دهند».

تا اینجا یک بررسی کلی از دین خدمت تان. اراه شده و حالا می پردازیم به پرسش چرایی دین. که چه نیاز به دین هست. و دین چه مشکلی از مشکلات انسان را حل می کند. در پاسخ به این پرسش باید گفت.

اولاً: آدمی به حکم طبیعت و سرشت خدادادی خود دین می خواهد. زیرا انسان در سیر زندگی پیوسته برای تأمین سعادت خود تلاش می کند. و برای رفع نیازمندی های خود دست به اسباب و وسایلی می زند که در مقاصد و رسیدن او به هدفش مؤثراند و بدون تردید همیشه سببی را می خواهد که هیچ گاه مغلوب نشود، و از طرفی هم در جهان طبیعت سببی وجود ندارد. که تأثیرش دایمی بوده و هرگز مغلوب نمی شود. و تنها خداوند واحد است که هرگز مغلوب نمی شود. عذر و قعور در اراده او جای ندارد و وجودش ازلی و ابدی است. راه و روش که انسان می تواند با خداوند ارتباط برقرار کند و به او توسل بجوید همان دین است.

دوماً: در دوره ای طولانی از تاریخ جوامع دین به مثابه یک ضرورت.

تنها نظام معرفتی بود که می توانست برای پرسش ها و نیازهای گوناگون انسانی پاسخی ارائه کند.

به عبارت دیگر انسانها نیازها و پرسشهای گوناگونی داشتند و هم اینها پاسخی را مطالبه می کردن. و این دین بود که به عنوان یک نظام معرفتی و فرهنگی مهم حضور عامی برای پاسخگویی داشت و تها در دوره جدید از تاریخ است که علم به عنوان یک نظام معرفتی رقیب در کنار دین حضور دارد.

سوما: نقش اجتماعی که دین دارد. با توجه به اینکه انسان ذاتاً موجود اجتماعی است و خارج از جامعه نمی تواند به کمالات انسانی خود دست یابد. برای کسب سعادت باید اجتماع را ایجاد کند و در بطن آن زندگی نمائید و هر جامعه بخاطر اینکه محصول فعالیت های افراد گوناگون در آن درهم آمیخته است و هم می خواهند از آنها استفاده کنند. نیازمند به یک سلسله قوانین و مقررات است که رعایت آنها به جامعه نظم بخشیده و از هرج و مرج جلوگیری می کند. اما روش های اجتماعی معمولی که قوانین را به وجود می آورند. بعد مادی جامعه را مد نظر قرار داده و به معنویات و غریزه های درونی افراد جامعه توجه ندارند و آنچه که این نوع قوانین می خواهند آنست که به مواردش عمل شود. و کاری به صفات درونی و احساس باطنی افراد که محرک اصلی اعمال ظاهری آنها است، ندارد. و با توجه به اینکه افراد کنترل باطنی نمی شوند، در هر فرصت پیش آمده که قانون ناظرشان نیست. دست به تخلف و قانون شکنی می زنند. و این امر سبب می شود نتوانند به آسودگی و خوشی در جهت کسب سعادت خود گام بردارند. با توجه به اینکه دین علاوه بر ویژگی های قوانین معمولی دو ابزار اساسی در اختیار دارد که قوانین معمولی ندارند می تواند نظم را در جامعه شکل دهد.

این دو ابزار یکی حیات بعد از مرگ و دیگری کسب پاداش به سبب اطا عت از قوانین دینی است. که انسان دین دار این باور را دارد که زندگی وی محدود به همین دنیا نیست و در حقیقت زندگی اصلی او در سرای آخرت است و اطاعت از قوانین دینی در این دنیا باعث سعادتهمیشگی وی در آخرت می شود. و می داند که این قوانین از جانب خداوند متعادل است. خدای که برتمام ابعاد درونی و بیرونی انسانها و جامعه آگاهی و تسلط دارد و لحظه ای از آفریده های خود غافل نیست و فردای آخرت از تمام اعمال پنهان و آشکار، کوچک وبزرگ انسانها باز خواست و حساب رسی می کند. و این باور موجب می شود که انسان متدین باطناً و ظاهراً از قوانین اطاعت کند.

و توضیح ابزار دومی این است که هر فرد دین دار طبق عقاید دینی خود می داندهر دستور دینی را که انجام می دهد اطاعت از پروردگار خویش نموده است. با اینکه از نظر رسم بندگی استحقاق اجر و مزدی ندارد. خداوند متعال برای وی به سبب اطاعت اش پاداش می دهد. بنابراین فرد دین دار، با پیروی از قوانین دینی که با کمال رضایت انجام می دهد. هم رضایت پروردگارش را کسب می کند و هم پاداش و سرمایه ی برای آینده ی خود بدست می آورد. اما کسی که پای بندی دینی ندارد اجباراً به اطاعت از قوانین جامعه وادار می شود. هر لحظه دنبال فرصت برای فرار از زیر این اجبار است و در نتیجه دین بهترین و عالی ترین روشی است که می تواند اجتماعی بشری را منظم ساخته و بیش از هر روش دیگر مردم را بر اطاعت از قوانین اجتماعی فرا خواند و مؤثر واقع شود .

و چهارم: نیاز اساسی انسان به وحی است که انسان در قالب دین میتواند بر آن دست رسی داشته باشد.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

آغاز خداشناسی، خود شناسی است خودشناسی چگونه است؟ به چند نمونه از ویژگی های انسان التفات کنیدتا خالق را بهتر بشناسید 1 هرگاه به این حقیقت واقف شود که آدم خلیفه خدا بر روی زمین است یعنی آیینه تمام نمای صفات الهی است و هرکس بخواهد خدا را ببیند می تواند او را که ساخته شده و دست پرورده خداوند است مشاهده نماید چنین کسی خدای خود را خواهد شناخت
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 35 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26
بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

آغاز خداشناسی، خودشناسی است...................... 1

خداجویی (چرا برای شناسایی آفریدگار جهان فکر و مطالعه می کنیم؟) 2

آثار خداشناسی در زندگی ما........................ 4

خداشناسی از یک راه مطمئن......................... 5

انگیزه خداجویی................................... 7

انواع صفات خدا (چرا صفات خدا به دقت و احتیاط فراوان احتیاج دارد؟) 7

چه راهی برای خداشناسی وجود دارد که مبتنی بر نوعی یافت درونی و وجدانی است؟............................................. 11

چرا تفاوتی که خداوند در خلقت مخلوقات گذاشته است، ظلم به آنها محسوب نمی شود؟......................................... 14

فلسفه آفرینش (هدف خدا از خلقت آفرینش چیست؟)...... 14

چه نفع و بهره ای از آفرینش نصیب موجودات می شود؟.. 15

چرا خداوند درخلقت موجودات تفاوت قائل شده است؟.... 18

چه قانونی سعادت بشر را تضمین می کند؟ ............ 19

وضع قوانینی این چنین از عهده چه کسی ساخته است؟... 19

رضای پروردگار را چگونه باید کسب کرد؟............. 20

خوف و رجاء....................................... 21

امتحان........................................... 22

دعا.............................................. 23

شکر.............................................. 23

لطف............................................. 24


آغاز خداشناسی، خود شناسی است

خودشناسی چگونه است؟

به چند نمونه از ویژگی های انسان التفات کنیدتا خالق را بهتر بشناسید

1- هرگاه به این حقیقت واقف شود که آدم خلیفه خدا بر روی زمین است یعنی آیینه تمام نمای صفات الهی است و هرکس بخواهد خدا را ببیند می تواند او را که ساخته شده و دست پرورده خداوند است مشاهده نماید چنین کسی خدای خود را خواهد شناخت.

2- آدمی که دربندگی پروردگار خود ثابت باشد خداوند به خود می بالد وبه هنر خویش تبریک می گوید و می فرماید: آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده. چون که خدا خودش بهتر می داند که چه موجود عظیمی آفریده از این جهت به آفرینش خود تبریک می گوید.

3- همچنین در آیات متعدد قرآن تصریح گردیده که انسان مسجود ملائک است.

4- در حدیث است که بیان می کند: هرکس خود را شناخت محققاً خدای خود را شناخته است.

5- زمانی که آدم بداند که قلبش منزلگاه خدا است.

6- آنگاه که امانت و اختیار خداوند را در خود احساس نمود.

7- موقعی که فهمید و به یقین رسید که خداوند چاشنی روح خود را در وجود او دمیده است ارزش وجودی خود را درک می کند و تقرب و نزدیکی خویش را با خالق یکتا حفظ نموده و پیوند بندگی را محکمتر نگه می دارد و از خودشناسی به خداشناسی پی می برد و این خودشناسی هرچه دقیقتر و عمیق تر گردد معرفت خداشناسی در انسان تقویت می شود.بنابراین می توان گفت همانطور که قرآن کلام خدا است و پیامبر کلام خدا است انسان هم کلام خداوند است.پس آنکس که جانشین خدا در زمین است خدا را می شناسد.آنکه وجودش کلمه خدا است با کلام خدا آشنا است. او که قلبش جایگاه خدا است خدا را می شناسد.

پس انسان با توجه به شناخت خویشتن و درون نگری خود به شرح فوق و اینکه دارای نیروهای خدادادی عقل و فطرت و قدرت خلاقیت و اختیار و انتخاب احسن است مسلماً به مرحله ای می رسد که خالق یکتای خود را می بیند و می شناسد و تنها او را می پرستد.

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیت

خدا جویى

چرا براى شناسایى آفریدگار جهان فکر و مطالعه مى کنیم؟

1- عشق به آگاهى و آشنایى به جهان هستى، در درون جان همه ما است.

همه ما به راستى مى خواهیم بدانیم این آسمان بلندپایه، با اختران زیبایش، این زمین گسترده با مناظر دل فریبش، خود به خود به وجود آمده اند، یا این نقش هاى عجیب به دست نقاشى ماهر و توانا و چیره دست، کشیده شده است؟

نخستین سؤالاتى که در زندگى براى همه ما پیدا مى شود این است که:

از کجا آمده ایم؟ در کجا هستیم؟ و به کجا مى رویم؟

و ما اگر پاسخ هاى این پرسش هاى سه گانه را بدانیم ؟ یعنى بدانیم آغاز زندگى ما از کجا شروع شده و سرانجام به کجا خواهیم رفت؟ و اکنون چه وظیفه اى داریم؟بنابراین نخستین چیزى که ما را به دنبال خداجویى و شناسایى آفریننده جهان هستى مى فرستد، همان روح تشنه و جستوجوگر ما است.

2- حس شکرگزارى

ما هنگامى که به این سفره گسترده آفرینش نگاه مى کنیم و انواع نعمت هایى که در اختیار ما قرار دارد، چشمان بینا، گوش هاى شنوا، عقل و هوش کافى، نیروهاى مختلف جسمانى و روانى، انواع وسایل زندگى، و روزى هاى پاک و پاکیزه، در این سفره پهناور مى بینیم، بى اختیار به این فکر مى افتیم که بخشنده این همه نعمت ها را بشناسیم، و اگر چه نیاز به تشکر ما نداشته باشد، در برابر او شکرگزارى کنیم و تا این کار را نکنیم، احساس ناراحتى و کمبود داریم و این دلیل دیگرى است که ما را به دنبال شناسایى خدا مى فرستد.

3- پیوند سود و زیان ما با این مسئله

مذهب ها و مکتب هاى مختلف هر کدام ما را به سوى خود دعوت مى کند، ولى از آنجا که سرنوشت ما، خوشبختى و بدبختى ما، پیشرفت و عقب افتادگى ما، به بررسى و انتخاب بهترین راه بستگى دارد، خود را ناگزیر مى بینیم که در این باره فکر کنیم، راهى که موجب پیشرفت و تکامل ما است انتخاب کنیم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختى و فساد و سیه روزى مى کشاند پرهیز نماییم. این نیز دلیل دیگرى است، که ما را به مطالعه درباره آفریننده جهان هستى دعوت مى کند.

آثار خداشناسى در زندگى ما

1- خداشناسى و پیشرفت علوم

عالم هستى همانند کتاب بزرگى است که هر یک از موجودات آن کلمه یا جمله اى از آن را تشکیل مى دهد، از نظر یک فرد خداپرست همه ذرات این جهان قابل دقت است، یک انسان با ایمان در پرتو نور خداپرستى، با کنجکاورى خاصی به مطالعه اسرار آفرینش مى پردازد (و همین موضوع به پیشرفت علوم و دانش هاى انسانى کمک مى کند) زیرا او مى داند آفریننده این دستگاه، بى نهایت علم و قدرت دارد، و همه کارش روى حکمت و فلسفه است، بنابراین دقیق تر مطالعه مى کند، عمیق تر بررسى مى نماید تا اسرار آن را بهتر درک کند.خلاصه، خداپرستى وسیله پیشرفت علوم و دانشهاست.

2- خداشناسى و تلاش و امید

به هنگامى که حوادث سخت و پیچیده در زندگى انسان رخ مى دهد، و درها ظاهرأ به روى او از هر سو بسته مى شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهایى در برابر مشکلات مى کند، ایمان به خدا به یارى او مى شتابد و به او نیرو مى دهد.آنها که ایمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمى بینند، مأیوس نمى شوند، احساس ضعف و ناتوانى نمى کنند، چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او سهل و آسان مى باشد.آنها با امید به لطف و حمایت و کمک پروردگار به مبارزه با مشکلات برمى خیزند و تمام نیروهاى خود را به کار مى گیرند و با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه مى دهند و بر سختى ها پیروز مى شوند.آرى ایمان به خدا تکیه گاه بزرگى براى انسان ها است.

ایمان به خدا مایه استقامت و پایمردى است.ایمان به خدا نور امید را همیشه در دل ها زنده نگه مى دارد.

3- خداشناسى و آرامش

دانشمندان روان شناس مى گویند در زمان ما بیمارى روانى و ناراحتى روحى بیش از هر زمان دیگر است.و نیز مى گویند یکى از عوامل این بیمارى احساس نگرانى است، نگرانى از حوادث آینده، نگرانى از مرگ، نگرانى از جنگ و نگرانى از فقر و شکست.از جمله چیزهایى که مى تواند نگرانى را از روح انسان دور کند ایمان به خدا است زیرا هر وقت عوامل نگرانى مى خواهد در روح او نفوذ کند ایمان به خدا آن را عقب مى راند.خدایى که مهربان است، خدایى که روزى دهنده است، خدایى که از حالات بندگانش آگاه و هر گاه رو به سوى او آرند، به آنها کمک مى کند و از ناراحتى ها رهایى مى بخشد.به همین جهت مؤمنان واقعى همیشه احساس آرامش مى کنند و هیچگونه نگرانى در روح آنها نیست و چون کارشان براى خدا است اگر زیانى هم کنند جبرانش را از او مى طلبند و حتى در میدان جنگ لبخند بر لب دارند.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

بررسی شناخت سیاست خارجی

در این بخش به دنبال ارائه تعاریفی برای شناخت سیاست خارجی و پی بردن به اهدافی هستیم که در سیاست خارجی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند که در این زمینه به خاطر جایگاه اساسی منافع ملی در سیاست خارجی ضمن ارائه تعاریفی از منافع ملی به دنبال قدمت و سوابق تاریخی آنچه امروزه تحت عنوان منافع ملی شناخته می شود می گردیم
دسته بندی علوم سیاسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 367 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 227
بررسی شناخت سیاست خارجی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

تقدیر و تشکر الف

بخش مقدماتی : کلیات تحقیق

1 . طرح موضوع

1

2 . سوال اصلی

5

3 . سوالات فرعی

6

4 . فرضیه تحقیق

6

5 . مفاهیم

6

6 . مفروضات

8

7 . اهمیت و علل انتخاب موضوع

8

8 . برسی متون و آثار

11

9 . اهداف پژوهش

11

10 . نقطه ثقل پژوهش

11

11 . روش تحقیق

12

12 . سازماندهی پژوهش

12

بخش اول:سیاست خارجی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا

مقدمه بخش

15

فصل اول:سیاست خارجی

16

گفتار اول : شناخت سیاست خارجی

16

الف ) تعریف و تبیین سیاست خارجی

16

ب ) اهداف سیاست خارجی

هدفهای اساسی یا اولیه

هدفهای متوسط یا درجه دوم

هدفهای جهانی یا دراز مدت

19

20

20

21

گفتار دوم: رابطه میان سیاست خارجی و منافع ملی

الف ) تعریف و تبیین منافع ملی و جایگاه آن در سیاست خارجی

ب ) قدمت و پیشینه کاربرد منافع ملی

24

24

27

فصل دوم:سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه

29

گفتار اول : حضور آمریکا در خاور میانه

الف ) تاریخچه حضور آمریکا در منطقه

ب ) اهمیت خاورمیانه برای آمریکا

ج ) کمیت و پراکندگی جغرافیایی نیروهای آمریکایی در خاور میانه

29

29

30

31

گفتار دوم : اهداف ومنافع سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه

الف ) جایگاه منافع ملی در سیاست خارجی آمریکا

ب ) اهداف و منافع آمریکا در خاورمیانه

36

36

38

حفظ بقاء و امنیت اسرائیل

40

دسترسی به منابع نفت خاورمیانه

44

حمایت از دولتهای محافظه کار

45

گفتار سوم:تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه

48

منابع بخش اول

50

بخش دوم:بنیاد گرایی و بنیاد گرایی اسلامی

مقدمه بخش

57

فصل اول:تبار شناسی و ویژگی های بنیادگرایی

58

گفتاراول:بنیادگرایی

58

گفتار دوم:بنیادگرایی اسلامی

59

چیستی و تبار شناسی

59

تفاوت بنیادگرایی اسلامی با بنیادگرایی مسیحی

62

ویژگی های بنیادگرایی اسلامی

63

اهداف و خواسته های بنیادگرایان

64

نشانه های بنیادگرایی اسلامی

66

جاذبه های بنیادگرایی اسلامی به عنوان رقیب مکاتب دیگر

67

رویکرد بنیادگرایی اسلامی به سیاست وحکومت

67

گفتار سوم:غرب و استفاده ابزاری و تبلیغاتی از کاربرد اصطلاح بنیادگرایی اسلامی

69

گفتار چهارم:واکنش های نظری به کاربرد تبلیغاتی غرب از اصطلاح بنیادگرایی اسلامی

71

گفتار پنجم:پیشگامان بنیادگرایی و احیاء طلبی اسلامی

77

سید جمال الدین

77

محمد عبده

79

عبدالرحمن کواکبی

80

مودودی

82

سید قطب

حسن البناء

82

83

فصل دوم:نظریه پردازی پیرامون علل ظهور و ضد غربی بودن جنبشهای بنیادگرایی اسلامی

84

گفتار اول:علل ظهور جنبشهای بنیادگرا

84

نگرش شرق شناسان جدید

86

نگرش جهان سوم گرایی جدید

87

عکس العملی در برابر غربی شدن

88

نظریه مارتین مارتی و اسمارت

89

ظهور ایالات متحده

89

دیدگاه هرایردکمجیان

90

دیدگاه خورشید احمد

90

گفتار دوم:علل ضد غربی بودن جنبشهای اسلام گرا

92

نگرش شرق شناسان جدید

نگرش جهان سوم گرایی جدید

93

94

دیدگاه فرید زکریا

95

فصل سوم:خشونت طلبی در جنبشهای بنیادگرای اسلامی :ماهیت،علل و انگیزه ها

97

گفتار اول:ماهیت اقدامات خشونت طلبانه در جنبشهای اسلامی،تروریستی یا شهادت طلبانه ،انتخابی یا استیصالی

98

گفتار دوم:عوامل و متغیرهای تسهیل کننده یا کنترل کننده خشونت طلبی در جنبشهای اسلام گرا

104

الف)متغیرهای تسهیل کننده توسل به خشونت

105

توجیهات ارزشی

105

سنت و سوابق تاریخی

105

اقتدار سازمانی و نهادی

106

سکولاریسم

106

سرکوب و فشار

106

مداخله خارجی

107

ب ) متغیرهای کنترل کننده توسل به خشونت

107

1- اصلاحات و توسعه اقتصادی

107

2- سیاست وحدت گرایانه

107

3- مسله فلسطین

108

4- مشارکت سیاسی

108

منابع بخش دوم

114

بخش سوم:سیر تحولات بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه از

1979ـ2002: تشدید یا تضعیف

مقدمه بخش

123

فصل اول:فراز و نشیب های بنیادگرایی اسلامی

124

گفتار اول : تحولات بنیادگرایی اسلامی قبل از 1979

124

الف ) دوره آگاه شدن از چالشهای جدید

127

ب ) ارائه چارچوب ها ی بدیل

127

گفتار دوم؛تحولات بنیادگرایی اسلامی پس از 1979:نشانه ها و شاخص های تشدید

128

الف ) تعدد میزان تحولات بنیادگرایانه

129

انقلاب اسلامی در ایران

129

تسخیر مسجد بزرگ کعبه

133

حمله شوروی به افغانستان

133

ب ) اتخاذ مواضع تهاجمی به جای تدافعی

135

ج ) چرخش از اسلام میانه رو به اسلام مبارز

د ) افزایش عملیات مسلحانه گروههای بنیادگرای اسلامی

136

138

هـ ) طرح دکترین دولت غیر سرزمینی و پیشقراولی بنیادگرایی سنی(وهابیت)

139

و ) واکنش غرب و اظهار نگرانی از بنیادگرایی اسلامی

140

گفتار سوم : تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه

143

فصل دوم:بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی

146

گفتار اول:بنیادگرایی اسلامی و طیف های مختلف اسلام گرا در مصر

146

الف ) پیشینه بنیادگرایی اسلامی در مصر

146

ب ) جناح های اسلامی در مصر

148

1 ) اسلام دولتی (الازهر)

148

2 ) اسلام میانه رو(اخوان المسلمین)

149

علل و عوامل شکل گیری اخوان المسلمین

151

فعالیت های اولیه

151

شخصیت حسن البنا

151

مبانی فکری و اندیشه‌ای اخوان المسلمین

152

اصول شش گانه اخوان المسلمین برای تحقق اهداف مورد نظر

153

استراتژی اخوان المسلمین برای دستیابی به اهداف

153

وجه تمایز اخوان المسلمین با سایر جنبشهای اسلامی

154

عوامل مؤثر در فراگیری اخوان المسلمین در مصر و خاورمیانه

156

3 ) جناح اسلام انقلابی

157

1 . جماعت اسلامی

158

2 . سازمان الجهاد

158

علل و چگونگی شکل گیری

158

تفکر و اندیشه حاکم

159

سازماندهی و ساختار درونی

160

شیوه عملکرد

161

الجهاد از مصر تا افغانستان

161

3 . منظمه التحریر الاسلامی

162

4 . جماعه المسلمین (التکفیر و الهجره)

163

سابقه و پیشینه

163

تفکر و اندیشه حاکم بر گروه

163

گفتار دوم:بنیادگرایی اسلامی در عربستان سعودی

164

الف ) ماهیت ، ریشه ها و تحولات بنیادگرایی در عربستان
ماهیت و ریشه های بنیادگرایی در عربستان
تحولات بنیادگرایی در عربستان و ظهور نسل جدید بنیادگرا
ب ) نقش بنیادگرایی اسلامی در تحولات اجتماعی و سیاسی عربستان

1 ) مشروعیت زایی و عامل کشور سازی

164

168

169

171

2 ) مشروعیت زدایی و چالش برانگیزی

171

شورش جهیمان العطیبی

ظهور اسامه بن لادن و تشکیل سازمان القاعده

ج )گروهها و جناحهای اسلام گرا در عربستان سعودی

جناح مذهبی

جناح تکنوکراتها

منابع بخش سوم

172

173

176

177

178

179

بخش چهارم : سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه

و تأثیر آن بر بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی

مقدمه بخش

187

فصل اول:حمایت آمریکا از رژیم های غیر دموکراتیک و سرکوبگر و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

188

گفتار اول:تعامل سیاست خارجی آمریکا و نظامهای سیاسی در خاورمیانه

188

الف) اولویت سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه:تشویق دموکراسی یا تعقیب منافع ملی

188

ب)نقش سیاست خارجی آمریکا در تداوم رژیم های غیر دموکراتیک

191

ج) علت حمایت آمریکا از رژیم های غیر دموکراتیک

193

ترس از روی کار آمدن اسلام گرایان

193

کمک به تحقق صلح خاورمیانه

197

سیاست حفظ وضع موجود

198

گفتار دوم: همسویی سیاست خارجی آمریکا با دولت مصر و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

199

گفتار سوم:همسویی سیاست خارجی آمریکا با دولت عربستان سعودی و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

206

فصل دوم:حضور نظامی مستقیم آمریکا در خاورمیانه و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

211

گفتار اول : پیامدهای سیاسی و فرهنگی حضور آمریکا در منطقه

211

گفتار دوم:واکنش گروههای بنیادگرا نسبت به حضور آمریکا در منطقه

214

الف) واکنش نظری ـ فقهی

214

ب) واکنش عملی (مبارزه جویانه)

217

ج) صدام گرایی

218

د) بن لادن گرایی و فراگیر شدن کیش بن لادنیزم

219

فصل سوم:حمایت آمریکا از اسرائیل و تأثیر آن بر آمریکا ستیزی و رفتار گروههای بنیادگرا در خاورمیانه

221

گفتار اول: حمایت ایلات متحده آمریکا از اسرائیل

221

الف ) علت ، میزان و شیوه های حمایت آمریکا از اسرائیل

علت حمایت آمریکا از اسرائیل

221

221

میزان کمک های آمریکا به اسرائیل

221

شیوه ها و روشهای گوناگون حمایت آمریکا از اسرائیل

222

ب ) پیامدهای منفی حمایت آمریکا از اسرائیل برحل بحران فلسطین

225

تداوم بقاء و استمرار سلطه رژیم صهیونیستی

225

انعطاف ناپذیری رژیم صهیونیستی

226

استمرار عملیات شهرک سازی و ممانعت از تشکیل یک دولت فلسطینی

227

گفتار دوم: رابطه آمریکا با اسرائیل و تأثیر آن بر موضع گروههای بنیادگرا نسبت به آمریکا در مصر و عربستان سعودی

229

الف ) جایگاه مسئله فلسطین در اندیشه اسلام گرایان

230

ب ) نقش و تأثیر حمایت آمریکا از اسرائیل بر آمریکا ستیزی اسلام گرایان در مصر و عربستان سعودی

231

منابع بخش چهارم

237

نتیجه گیری

245

فهرست منابع

272


منابع بخش اول

1ـ جان لاول،چالشهای سیاست خارجی آمریکا،ترجمه حسین نورائی بیدخت،(تهران:انتشارات سفیر،1376)،ص 1

2ـ علی اصغر کاظمی،نقش قدرت در جامعه و روابط بین الملل،(تهران:نشر قومس،1369)،ص 42

3ـ جک سی پلانوـ روی آلتون, فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه حسن پستا،( تهران: انتشارات فرهنگ معاصر,1378 ) ،ص 48

4ـ جوزف فرانکل،روابط بین الملل در جهان متغیر،ترجمه عبدالرحمن عالم،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1373)،ص 104

5ـ عبدالعلی قوام،اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،(تهران:انتشارات سمت،1373)،ص 135

6ـ سید محمد طباطبایی سیاست خارجی آمریکا(دکترین ها) جزوه درسی دانشکده حقوق وعلوم سیاسی علامه طباطبائی, صص 8 ـ 6

7ـ همان, صص 8 ـ6

8ـ حسن حمیدی نیا،ایالات متحده آمریکا،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1381)،ص 533

9ـ عبدالعلی قوام،«آناتومی تعاملات نظام سیاسی و منافع ملی»،مجله سیاست خارجی،سال هشتم،شماره یک و دو( بهار و تابستان 1373)،ص 3

10ـ هوشنگ عامری،اصول روابط بین الملل،(تهران:انتشارات، آگاه،1370)،ص11

11ـ امین هویدی،کسینجر وسیاست خارجی آمریکا،ترجمه صفاءالدین گچی،(تهران:انتشارات آفرینه،1378)،ص 164

12ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمزام.مک کورمیک،سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،ترجمه جمشید زنگنه،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1381)،ص 24

13ـ هوشنگ عامری،پیشین ،صص188ـ187

14ـ همان ،ص 191

15ـ جیمز باربر و مایکل اسمیت، ماهیت سیاستگزاری خارجی، ترجمه حسین سیف زاده،( تهران: نشر قومس،1374)، ص247

16ـ هوشنگ عامری،پیشین،ص 193

17ـ هوشنگ مقتدر، سیاست بین الملل و سیاست خارجی،( تهران: انتشارات فهرس،1370)، ص 104

18ـ همان

19ـ هوشنگ عامری،پیشین،ص 106

20ـ همان ص 197

21ـ عبدالعلی قوام, اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل ،پیشین ،ص 101

22ـ هوشنگ مقتدر،پیشین،صص 108ـ104

23ـ عبدالعلی قوام ,اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،ص 101

24ـ هوشنگ مقتدر،پیشین،صص 157 ـ152

25ـ کی جی هالستی، مبانی تجزیه و تحلیل سیاست بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعودطارم سری،( تهران : انتشارات وزارت امور خارجه،1376)،ص 222

26ـ فرزاد پور سعید،«11 سپتامبر و تحول مفهوم منافع ملی»،فصلنامه مطالعات راهبردی شماره 17 و 18،صص 695 ـ694

27ـ حمید بهزادی،اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی،(تهران:انتشارات دهخدا 1373)،ص 97

28ـ همان ص 98

29ـ فرزاد پورسعید, پیشین، ص 695

30ـ جمیز باربر و مایکل اسمیت,پیشین،ص 247

31ـ عبدالعلی قوام, اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،ص 124

32ـ همان ,صص 114 ـ 113

33ـ علی اصغر کاظمی،پیشین،ص 108

34ـ حسن سیف زاده،«تحول در مفهوم منافع ملی»،در مجموعه مقالات تحول مفاهیم، ( تهران : انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل 1370),ص97

35ـ جیمز باربر و مایکل اسمیت، پیشین،ص249

36ـ جوزف فرانکل،پیشین،ص 118

37ـ جیمزباربر و مایکل اسمیت،پیشین،ص 259

38ـ سیف زاده،تحول در مفهوم منافع ملی، پیشین ،ص 97

39ـ همان ص 97

40ـ همان،ص 102

41ـ همان،ص 103

42ـ اسد الله خلیلی،روابط ایران و آمریکا (بررسی دیدگاه نخبگان آمریکایی)،(تهران:انتشارات ابرار معاصر،1379)،صص 21 ـ 18

43ـ همان ،ص 19

44ـ همان،ص21

45ـ عبدالحمید ابوالحمد،مبانی علم سیاست،چ4،(تهران:انتشارات توس،1368)،صص 206ـ 196

46 ـ لوئیس فیشر،«پیشگامیهای ریاست جمهوری از کره تا بوسنی»،در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،ترجمه جمشید زنگنه،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1381)،ص 288

47ـ یوجین‌ آر. ویتکوپف و جیمزام. مک کورمیک، پیشین، ص 433

48ـ همان

49ـ حسین دهشیار،سیاست خارجی آمریکا،جزوة کلاسی دانشکدة حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی،ص 18

50 ـ مسعود برق لامع،استراتژی کسینجر در سیاست سلطه جوی آمریکا ،(تهران :انتشارات _______ 1358)، صص 100ـ99

51ـ حسین دهشیار، پیشین، ص 17

52ـ همان

53ـ همان

54ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمزام مک کورمیک،پیشین،صص 242 ـ 241

55ـ حسن حمیدی نیا،پیشین،ص 467

56ـ همان،ص 467

57ـ همان

58ـ دهشیار،پیشین،ص 18

59ـ زبیگینو برژینسکی،در جستجوی امنیت ملی،ترجمه ابراهیم خلیلی،(تهران:نشر سفیر،1369)،ص119

60ـ یوجین آر.ویتکوف وجیمزام .مک کورمیک،پیشین،ص 238

61ـ برژینسکی،پیشین،ص 109

62ـ مسعود برق لامع،پیشین ،صص 101 ـ100

63ـ جفری کمپ،«مدیریت ریاست جمهوری بر دیوانسالاری شاخه اجرایی»،در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا ،پیشین، ص 318

64ـ برژینسکی،پیشین،ص 107

65ـ رابرت ام .کیتز،«سازمان سیا وسیاست خارجی آمریکا»،ترجمه عبدالحسین شاهکار،فصلنامه سیاست خارجی،سال پنجم،شماره 2 (تابستان 1370)،صص 324ـ 307

66ـ عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین، صص 238 ـ 237

67ـ یوجین آر.ویتکوف و جمیزام مک کورمیک،پیشین،ص 238

68ـ جک سی پلینو ـ روی آلتون ، پیشین، ص 495

69ـ.همان

70ـ.همان ص 498

71ـ حسن حمیدی نیا،پیشین،صص 490ـ481

72ـ دهشیارـ پیشین ـ ص 17

73ـ رابرت پی.زولیک،«کنگره و سیاست گذاری خارجی ایالات متحده آمریکا»،ترجمه امیر مسعود اجتهادی،فصلنامه سیاست خارجی،سال چهاردهم،شماره 1،(بهار 1379)،صص 130ـ 129

74ـ همان

75ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمزام مک کورمیک،پیشین،ص 246

76ـ رابرت.پی زولیک،پیشین،ص 154

77ـ همان صص 155 ـ 139

78ـ همان صص 155 ـ 152

79ـ دهشیار،پیشین،صص 18 ـ17

80ـ عبد العلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،صص 229ـ 228

81ـ حسن حمیدی نیا،پیشین،ص 531

82ـ ساموئل هانتینگتون،«فرسایش منافع ملی آمریکا»، در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،ص 77

83ـ همان،ص 78

84 .Stephen Zunes,10 thing s to Know about u.s. Policy in the Middle East, hattp://www. Alternet. Org/story. Hatm/l p. 4

85ـ حسین دهشیار،پیشین،صص 15ـ 13

86ـ همان، ص 15

87ـ همان،ص 13

88ـ عبد العلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل ،پیشین،ص 231

89ـ حسین دهشیار،پیشین،ص 9

90ـ عبد العلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،صص 236ـ235

91 ـ همان ، ص 235

92 ـ برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به،جیمز پرلاف،سایه های قدرت(شورای روابط خارجی و قدرت آمریکا)،ترجمه کریم میرزایی،(تهران: انتشارات رسا،1371)

93 ـ عبد العلی قوام،پیشین اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،ص 238

94 ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمز ام مک کورمیک، پیشین،ص 239

95ـ سامی حجار، آمریکا در خلیج فارس،چالشها و چشم اندازها ترجمه ابوالقاسم راه چمنی (تهران:انتشارات ابرار معاصر تهران ، 1381) ، ص 16

96ـ همان ، ص17

97ـ همان،

98ـ محمد باقر سلیمانی،بازیگران روند صلح خاورمیانه ، (تهران انتشارات وزارت امور خارجه ، 1379)،پیشین،ص 136

99ـ همان ص 137

100ـ«حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه»،ماهنامه خلیج فارس،شماره 23،(شهریور 1381)،ص 48

101ـ همان ،ص49

102ـ همان ،ص 50

103ـ همان، ص51

104ـ ساموئل هانتینگتون،«فرسایش منافع ملی آمریکا،، در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،پیشین،ص 72

105ـ همان،ص 64

106ـ همان،صص 66 ـ 35

107ـ محمد باقر سلیمانی،پیشین،صص 142ـ140

108ـ همان،ص13

109. William j.Perry,”Gulf security and U.S policy” In middle East policy,

Vol,111,N.4,(Appril 1995),P.8

110ـ .................................گزیده تحولات جهان،.....................................ابرار معاصر ص 30

111ـ همان،صص 32ـ31

112ـ حمیدرضا سمیعی نژاد،«چرا آمریکا به اسرائیل کمک می‌کند»،فصلنامه سیاست خارجی،سال پانزدهم،شماره 1،(بهار 1380)،ص 173

113ـ همان،ص 173

114ـ آلفرد.م،لیلیا نتال،ارتباط صهیونیستی،ترجمه سید ابوالقاسم حسینی،(تهران: انتشارات،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1379)، ص 352

115ـ حمید رضا سمیعی نژاد،پیشین،صص 175ـ173

116ـ آلفرد.م لیلیا نتال،پیشین،ص 447

117ـ سمیعی نژاد،پیشین،صص 175ـ174

118ـ پل فایندلی،فریب های عمدی(حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل)،ترجمه محمد حسین آهویی ، (تهران: انتشارات وزارت امور خارجه ،1378)،ص 16

119ـ همان،ص 16

120ـ همان،ص 11

121ـ همان، ص 13

122ـ همان، ص 11

123ـ محمد باقر سلیمانی،پیشین،ص 149

124.Barbara.conry,”Americans misguided policy of dual containment in the persian GULF ”

Foreign policy Brifing No.33. november 10,1994. P .11

125ـ محمد باقر سلیمانی،پیشین،ص 162

126ـ همان ،ص 139

127ـ همان ،ص 142

128ـ مارک ج.گازیوروسکی،سیاست خارجی آمریکا و شاه،چ 2 ،ترجمه جمشیدزنگنه،(تهران:انتشارات رسا،1373)،صص 197ـ165

129ـ لئی برنر،مشت آهنین،ترجمه حسین ابوترابیان ،(تهران: انتشارات اطلاعات،1367)،ص 275

130ـ همان،ص 275

131ـ «سعودی ها وسیاست آمریکا»،(28 اردیبهشت 1373)،شماره 21980

132ـ همان

133ـ سید مهدی حسینی متین،«تحول در نقش و کارکرد سیاست خارجی آمریکا در نظام بین الملل پس از 11سپتامبر»، در مجموعه مقالات دوازدهمین سمینار خلیج فارس، ص 215

134ـ سیروس فیض، «اسلام و غرب پس از 11 سپتامبر»، فصلنامه نهضت، سال سوم شماره 10 صص 111ـ110

135ـ همان، ص 109

136ـ

منابع بخش دوم


1ـ اندروهی وود،درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی،ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی،(تهران:انتشارات وزارت امورخارجه ،1379)، ص 495.

2ـ «مقدمه ای بر بنیادگرایی اسلامی»،اندیشه جامعه،شماره 21، (دی 1380)،ص20.

3ـ احمد بخشایشی،«بنیادگرایی مفهومی غیر منطبق بر نظام اسلامی ایران»،دو ماهنامه مسجد،سال پنجم،شماره 26(خرداد و تیر 1375)،ص 25

4ـ سید احمد موثقی،جنبشهای اسلامی معاصر،(تهران،انتشارات سمت،1374)،ص 64

5ـ «مقدمه ای بر بنیادگرایی اسلامی»،پیشین،ص 26

6 ـ محمد اسماعیل اسلامی،فرهنگ علوم سیاسی،چ 2 ،(تهران:مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران،1375)،ص 199

7ـ انوشیروان احتشامی،«بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی»، ترجمه محسن اسلامی،فصلنامه علوم سیاسی،سال پنجم شماره 18،(تابستان 1381)،ص 247

8ـ جیمز ویچ،«نگرشی دوباره به بنیادگرایی اسلامی»،ترجمه ابوعلی،ماهنامه مسجد،سال دوم،شماره 11،(آذر و دی 1372)،ص 44.

9 ـ الیور روا،افغانستان،اسلام و نوگرایی سیاسی،ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم،( مشهد،انتشارات آستان قدس رضوی،1369)،صص 14 ـ10

10ـ رابین رایت،شیعیان مبارزان راه خدا،ترجمه علی اندیشه،(تهران:نشر قوس،1372)، ص 11

11ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح،(تهران:انتشارات اطلاعات،1374)،ص139.

12ـ همان

13ـ هاشم آقاجری،«جنبش انقلابی اسلامی و بنیادگرایی»،فصلنامه حضور،شماره 32،(زمستان 1376)،ص 84.

14ـ سید عباس عراقچی،«اندیشه های سیاسی ابوالاعلی مودودی و جنبش احیا طلبی اسلامی »،فصلنامه خاورمیانه سال ششم،شماره 3،(پائیز 1378)،صص 73ـ72.

15ـ ری کیلی،فیلی مارفیلت،جهانی شدن و جهان سوم،ترجمه حسن نورائی بیدخت و محمد علی شیخ علیان،(تهران،انتشارات وزارت امور خارجه ،1380)،ص 249

16ـ احمد موثقی، پیشین ،ص 111.

17ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح ،پیشین،ص147

18ـ ،«بررسی تطبیقی بنیادگرایی اسلامی»،فصلنامه خاورمیانه،سال اول،شماره 3 ،( تابستان 1373)،ص 668

19ـ فرهنگ رجایی،«چالش بنیادگرایی دینی و پاسخ غرب»،فصلنامه سیاست خارجی،سال هفتم،شماره 4،(زمستان 1372)،ص99

20ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح، پیشین،ص 149.

21ـ همان کتاب،ص 149

22ـ سید عباس عراقچی،پیشین،ص 74

23ـ تیموثی . دی . سیسک، اسلام و دموکراسی(دین،سیاست و قدرت در خاورمیانه)،ترجمه شعبانعلی بهرامپور و حسن محرثی،(تهران:نشر نی،1376 )،صص 31 ـ 30

24ـ فرهنگ رجایی،«چالش بنیادگرایی دینی و پاسخ غرب »،پیشین،ص 96

25ـ حمید غفاری،«جامعه چند فرهنگی غرب و اسلام گرایی»،غرب در آیینه فرهنگ،شماره 15، (دی ماه 1380)، ص 4

26ـ انوشیروان احتشامی،پیشین،ص 253.

27ـ سزار فرح،«ابعاد سیاسی بنیادگرایی اسلامی»،ترجمه.ف.م.هاشمی،روزنامه سلام 4اردیبهشت 1376

28ـ هرایر دکمجیان،جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب(اسلام در انقلاب)،ترجمه حمید احمدی،چ 3،(تهران: انتشارات کیهان،1377)،صص 102ـ101.

29ـ همان،ص 113

30ـ همان

31ـ غلامرضا خادمی،«بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی»،فصلنامه نهضت،سال سوم شماره 10،(تابستان 1381)،صص 192ـ190.

32ـ ری کیلی،فیلی مارفیلت،پیشین،صص 252ـ251

33ـ همان،ص 351

34ـ یوسف علیخانی،«مسلمانان تروریست هستند!»،روزنامه انتخاب،22 اسفند 1378

35ـ محمد رفیع محمودیان،«بنیادگرایی و مدرنیته اصول گرا»،ماهنامه آفتاب،شماره 14،(فروردین 1381)،ص 73

36ـ جان اسپوزیتو،«اسلام سیاسی و سیاست خارجی آمریکا»،ترجمه غلامحسین ابراهیمی روزنامه کیهان،23 فروردین 1377

37ـ «بررسی تطبیقی بنیادگرایی اسلامی»،پیشین،ص 669.

38.Saad jawad,’’Fundamentalism in any other name’’ Dialogue./11/94:P.6 (Novamber 1994)

39ـ رابین رایت،پیشین،ص12

40.Saad jawaj.op.cit.p.6

41ـ ری کیلی،فیلی مارفیلت،پیشین،ص 251

42ـ حمید احمدی،«نگاهی به پدیده بنیادگرایی اسلامی ناکام در ستیز با تاریخ،فصلنامه خاورمیانه سال هشتم،شماره 4،ص 203

43ـ همان،ص 204

44ـ جمیله کدیور، پشت پردة صلح،پیشین،ص 146

45ـ جیمزویچ،پیشین،ص 47

46ـ همان،ص 46

47ـ مجتبی امیری، نظریه برخورد تمدنها (هانینگتون و منتقدانش)،(تهران: انتشارات وزارت امور خارجه ،1381)، ص 78

48ـ غسان سلامه،«بنیادگرایی در خاورمیانه»،ترجمه کامیاب منافی،ماهنامه دیدگاهها و وتحلیلها ،سال دهم ، شماره 104 ،صص 78ـ77

49ـ کلیم صدیقی،مسائل نهضت های اسلامی،ترجمه هادی خسروشاهی،(تهران:انتشارات اطلاعات،1375)،ص72

50ـ تیموثی دی. سیسک،پیشین ،ص 14

51 ـ الیور،روا،پیشین،صص 15ـ14

52ـ همان،صص 17ـ16

53 ـ همان،ص 19

54 ـ «بنیادگرایی هرگز مرادف با اسلام گرایی نیست»،گفتگو با ابوالفضل شکوری ماهنامه اندیشه جامعه شماره 21،ص 18

55 ـ همان،صص 14 ـ13

56ـ همان، ص 37

57 ـ «همایش اسلام سیاسی در قرن 21»،ماهنامه آفتاب،شماره 9،(آبان 1380)،ص 13

58 ـ همان،صص 14ـ13


59ـ مرتضی مطهری،بررسی اجمالی نهضت های اسلامی درصد ساله اخیر،(تهران:انتشارات صدرا،1366)،ص 20

60ـ همان ،صص 29 ـ20

61ـ ز.ا. لوین،اندیشه ها و جنبشهای نوین سیاسی ـ اجتماعی در جهان عرب،ترجمه یوسف عزیزی بنی طرف،(تهران: انتشارات علمی و فرهنگی،1378)،صص 111ـ108

62ـ احمد امین،پیشگامان مسلمان،ترجمه یوسفی اشکوری،(تهران : انتشارات علمی و فرهنگی،1376)،ص94

63ـ مجید خدوری،گرایشهای سیاسی در جهان عرب،ترجمه عبدالرحمن عالم،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1369)،صص 72 ـ71

64ـ همان،ص 73

65 ـ مرتضی مطهری،پیشین،ص 38

66ـ همان

67ـ عباسعلی عمید زنجانی،گزیده انقلاب اسلامی و ریشه های آن،چ 8 ،(تهران:نشر طوبی،1375)، صص 140ـ126

68 ـ ز.ا.لوین،پیشین،صص 127ـ126

69ـ همان

70ـ مطهری،پیشین،صص 41ـ 40

71ـ ز.ا.لوین،پیشین،صص 128ـ127

72ـ احمد امین،پیشین،صص 267ـ 265

73ـ همان،صص 289ـ 288

74ـ کلیم صدیقی،مسائل نهضت های اسلامی،پیشین ، ص 72

75ـ همان،صص 75 ـ74

76ـ غلامرضا خادمی،پیشین ، صص 197 ـ195

77ـ همان، ص 196

78ـ شیرین هانتر،آینده اسلام و غرب(برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز)،ترجمه همایون مجد،(تهران:انتشارات فرزان،1380)،ص 185

79ـ دانیل پاییز،«مسله اصلاً اقتصادی نیست»،ترجمه وحید امامی،بررسی مطبوعات جهان سال چهارم،شماره 206،(آذر 1374)،ص 6

80ـ همان

81ـ همان

82 ـ علیرضا خدا دوست،«مسلمانان و موازانه در جهان»،روزنامه ایران،19 آبان 1381،ص6

83ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 115

84 ـ همان ،ص 115

85ـ فرید مرجایی،«تبار شناسی ایدئولوژی گروه بوش»،ماهنامه چشم انداز ایران،شماره17،ص 28

86ـ همان

87ـ کاظم علمداری،بحران جهانی:نقدی برنظریه گفتگوی تمدنها،(تهران:انتشارات توسعه،1381)،ص 68

88ـ همان

89ـ محمد اکرم عارفی،«پاکستان و بنیادگرایی اسلامی»،فصلنامه علوم سیاسی،سال چهارم،شماره 16،(زمستان 1380)، ص 262

90ـ انوشیروان احتشامی،پیشین ، صص 250 ـ 249

91ـ شیرین هانتر،پیشین، ص 117

92ـ همان

93.Espozito JoHN.L,Ploitical Islam:Beyond The Green menace. Economist,1993.P.25

94ـ انوشیروان احتشامی،پیشین،صص 252ـ251

95ـ همان

96ـ «بررسی تطبیقی بنیادگرایی اسلامی»،پیشین، صص 670 ـ 668

97ـ همان،ص 670

98ـ فضیل ابوالنصر،رویارویی اسلام گرایی و غرب گرایی،ترجمه حجت الله جودکی،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1378)،صص 54ـ 53

99ـ همان

100ـ سید علی قزوینی،«دیدگاههای جبهه نجات اسلامی الجزایر»،فصلنامه سیاست خارجی،سال سوم ،شماره 1، ص 55

101ـ حمید احمدی،«آینده جنبشهای اسلامی در خاورمیانه،طرح یک چارچوب نظری»،فصلنامه مطالعات خاورمیانه،سال پنجم،شماره 2 و 3،(تابستان و پاییز 1377)،صص 63ـ61

102ـ همان،ص 63

103ـ همان

104ـ همان

105ـ همان

106ـ غلامرضا بابایی،«آینده اسلام وغرب: برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز»،فصلنامه سیاست خارجی،سال دوازدهم شماره 4،(بهار و تابستان 137) ،ص 1086

107ـ همان

108ـ «آمریکا و خاورمیانه پس از رویدادهای 20 شهریور»،فصلنامه خاورمیانه،سال هشتم،شماره3، ص 2

109ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 176

110ـ کاظم علمداری،پیشین، صص 200 ـ 198

111ـ غرب در آیینه فرهنگ،شماره20،(فروردین و اردیبهشت 1381)،ص 83

112ـ ادوارد سعید،اسلام رسانه ها،ترجمه اکبر افسری،(تهران:انتشارات توس،1377)،ص99

113ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 179

114 ـ همان،ص 182

115ـ همان، ص 183

116ـ همان،ص 184

117ـ غلامرضا بابایی، پیشین ، ص 1086

118ـ هانتر،پیشین،ص 186

119ـ مارسدن پیتر ،طالبان (جنگ،مذهب،نظم نوین)،ترجمه کاظم فیروزمند، (تهران: نشر مرکز، 1379)، ص 63

120ـ مرتضی اسعدی،ایران،اسلام،تجدد،(تهران:انتشارات طرح نو،1377)،ص 64

121ـ فرید زکریا،«ریشه های خشم»،ترجمه، حسن نورایی ، ماهنامه آفتاب، شماره 9 ،(آبان 1380)،صص 78ـ74

122ـ همان، ص 76

123ـ ادوارد سعید،اسلام رسانه ها،پیشین ، ص 21

124ـ آلفرد.م.لیلیانتال،ارتباط صهیونیستی ،ترجمه ابو القاسم راه چمنی ،(تهران :انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ،1379)، ص 264

125ـ همان

126ـ عماد نداف،بن لادن یک نفر از یک میلیارد نفر،ترجمه عثمان ایزد پناه،(تهران:انتشارات عابد،1381)،ص 39

127ـ رحمت الله صادقی،«تروریسم کنش یا واکنش»،روزنامه جام جم،( 22 مهر 1380)

128 ـ کاظم علمداری،بحران جهانی:پیشین، ص 272

129 ـ سید علی قادری،«مبانی سیاست خارجی در اسلام»،فصلنامه سیاست خارجی،سال سوم،شماره 4،ص 578

130ـ حسن واعظی،تروریسم، (ریشه یابی تروریسم و اهداف آمریکا از لشکر کشی به جهان اسلام)، (تهران: انتشارات سروش ، 1380)، ص37

131 ـ همان،ص 28

132ـ علی قادری،پیشین، ص 578

133ـ همان،ص 578

134ـ عبدالغنی عماد،«مقاومت و تروریسم در چارچوب بین المللی حق تعیین سرنوشت»،ترجمه ماجد نجار،فصلنامه مطالعات خاورمیانه، قسمت ضمیمه،سال نهم،شماره 2،(تابستان 1381)،ص44

135ـ حسن واعظی ،تروریسم،پیشین،صص 31ـ27

136 ـ همان،صص 31

137ـ پیروز مجتهد زاده،ایده های ژئوپولتیک و واقعیت های ایرانی،(تهران:نشر نی ،1379)،ص 229

138ـ «عملیات شهادت طلبانه»،ماهنامه ندای مقاومت،شماره 4،(مهر 1381)،ص 14

139ـ «اختلاف نظر علمای اسلام درباره عملیات انتحاری»،ترجمه ا.زارع زاده،ترجمان سیاسی،شماره 22،(18 اردیبهشت 1380)،صص 26ـ24

140ـ همان.

141ـ عبدالحمید ابوسلیمان،«جایگاه خشونت در اندیشه سیاسی اسلام»،ترجمه ا.زارع زاده،ترجمان سیاسی،شماره 43، (29 مرداد 1379)، ص 33

142ـ عبدالرحمن دیلیپاک،تروریسم،ترجمه معاونت فرهنگی تبلیغات اسلامی،(تهران:انتشارات تبلیغات اسلامی،1368)، ص 141

143ـ حمید احمدی، پیشین، ص 73

144ـ همان،صص 80 ـ 76

145ـ همان، صص 83ـ 80

146ـ «آینده اسلام گرایی»،ترجمه ق طولانی،نشریه ترجمان سیاسی،ویژه اسلام گرایی شماره 21، (6 اسفند 1378)، ص 35

147ـ حمید احمدی،جنبش های اسلامی در خاورمیانه،پیشین،صص 91ـ90

148ـ سزار فرح، پیشین،ص

149. Graham E Fuller, “The future of political Islam’’foreigr AFFAIRS,Volume 81.No.2.P.

150. “How American subberts jemocracy in the middle East’’.

Middle East international (23 April 1996).p.20

151. Stepnen zunes, “U.S policy toward political Islam” op.cit.p.5

152 ـ «دلایل افراط گرای اسلامی»، دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران ـ واشنگتن ،بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی شماره 169،صص 67ـ 66

153 ـ سزارفرح،پیشین، ص

154ـ«ناظر بیرونی اسلام و دموکراسی»،ترجمه ق.طولانی،ترجمان سیاسی، شماره 1 دی 1380،ص 44

155. Saad jawad,op.cit.p.6

156ـ فرهنگ رجایی،«چالش بنیادگرایی دینی و پاسخ غرب»،پیشین،صص 790ـ 789

157ـ مهدی ذاکریان،ارزیابی سیاست خارجی خاتمی از منظر صاحب نظران،(تهران:انتشارات همشهری،1380)، ص 45

158. Graham E.Fuller, “The future of political Islam’’, Op.cit.p

159ـ علی عسگری، «تحول بنیادگرایان اسلامی مصر:جایگزینی منطق ترور به جای منطق کلمه»،روزنامه خرداد،( 2 دی 1377)

160ـ جمیله کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 303

161ـ همان،ص 282

162ـ حمید احمدی،«اسلام گرایان و مسله خشونت در مصر»،نشریه گفتگو، شماره 18، صص 44 ـ 41

163ـ همان


منابع بخش سوم


1ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح،(تهران : انتشارات اطلاعات،1374)،ص 173

2ـ هرایر دکمجیان،جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب (اسلام در انقلاب )،ترجمه حمید احمدی ،(تهران :انتشارات کیهان ،1377)،ص 36

3ـ محمد جواد صاحبی،اندیشه اصلاحی در نهضت های اسلامی،چ 2 ،(تهران:انتشارات کیهان1370)،ص 36

4ـ همان، ص 49

5ـ مرتضی مطهری،بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر،(تهران : انتشارات صدرا،1366)ص37

6 ـ محمد جواد صاحبی،پیشین،صص 58ـ57

7ـ سید احمد موثقی،جنبشهای اسلامی معاصر ،(تهران: انتشارات سمت ،1374)،صص 114ـ102

8ـ همان

9ـ همان

10ـ فرهنگ رجایی،اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب،(تهران:مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه،1381)،ص 54

11ـ همان صص 60ـ 56

12ـ همان صص 66ـ 61

13ـ ابراهیم کاروان،«رژیم های اسلامی کدامند؟»،ترجمه واحد ترجمه مجله،فصلنامه معرفت،سال هشتم ، (پائیز 1376)،صص64ـ63

14ـ همان، ص 66

15ـ صادق زیباکلام، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی ایران،( تهران: نشر روزنه ، 1372) ، صص
81 ـ 80

16 ـ محمد باقر انصاری، « نگاهی به گذشته و آینده آمریکا»، غرب در آئینه فرهنگ، شماره 21 ص 18

17ـ همان

18ـ لیون تی هدر، پیشین، ص 11

19ـ محمد باقر انصاری،پیشین،ص 19

20ـ هرایر دکمجیان،پیشین،صص 260ـ250

21ـ «طالبان از پیدایش تا سقوط»،اظهارات سفیر سابق عربستان در افغانستان،روزنامه کیهان،(30 بهمن 1380)

22ـ حیدر علی بلوچی،«مطالعه تطبیقی سیاست خارجی آمریکا در قبال افغانستان»،فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز،شماره 33،( بهار 1380)،صص 90ـ 59.

23ـ «خیمه شب بازی آمریکا و طالبان»،انرژی ایران،8 اسفند 1377

24 ـ همان

25ـ عصام نعمان،«آمریکا و مسلمانان:چالش روابط»،ترجمه سمیه آقاجانی و ید الله ملایری، ماهنامه نهضت،سال سوم،شماره 10،(تابستان 1381)،ص 140

26ـ همان

27ـ «آمریکا در خاورمیانه چه می‌خواهد»،ترجمه ک.فخرطاولی،ترجمان سیاسی شماره 17،(22/12/1379)، ص 14

28ـ پل لوبک،«رابطه پارادوکسیکال اسلام و جهانی شدن»،معاونت فن آوری و اطلاعات، گاهنامه برداشت اول،سال اول،شماره صفر،ص 78.

29ـ وحید مژده،افغانستان و پنج سال سلطه طالبان،(تهران:نشر نی،1382)،صص 60ـ57

30ـ یازده سپتامبرـ آغاز عصری نو در سیاست جهانی،مجموعه مقالات،گروه نویسندگان و مترجمان، (تهران: نشر دیگر،1380)، ص 153.

31ـ وحید مژده،پیشین، ص 59

32ـ جمال کاظمی،«موج سوم بنیادگرایی اسلامی»،ترجمه فخر طاولی،نشریه ترجمان سیاسی،شماره 18،(29 /12/1379)،ص 11

33ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع جمهوری اسلامی ایران»،معاونت سیاست خارجی،گاهنامه برداشت اول،سال اول،شماره 6،ص 31

34ـ هرایر دکمجیان، پیشین، صص 180 ـ148

35ـ جمیله کدیور، مصر از زاویه دیگر،(تهران :انتشارات اطلاعات ، 1373 )، صص 150 ـ 144

36ـ محمد کاظم آسایش طلب طوسی،« رادیکالیسم الجهاد»

ص 1085

37ـ جمیله کدیور، پشت پرده صلح،پیشین،صص 165ـ161

38ـ همان،صص 175 ـ 165

39ـ هرایر دکمجیان،پیشین،ص 176

40ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع ملی ایران»،معاونت سیاست خارجی ایران گاهنامه برداشت اول،سال اول،شماره 6،ص 31

41ـ سید جواد طاهایی،«پارادوکس عربستانی»،فصلنامه راهبرد،شماره 27،(بهار 1380)،ص 198

42ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع ملی ایران»،پیشین،ص 33

43ـ رحمن قهرمانپور،«آثار احتمالی حمله آمریکا به عراق در خاورمیانه»،گاهنامه برداشت اول،سال اول،ویژه نامه شماره 1،ص 63

44ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع ملی ایران»،پیشین،ص 43

45ـ حسن واعظی،ایران و آمریکا(بررسی سیاست های امریکا در ایران)،(تهران:انتشارات سروش,1379)، ص 323

46ـ همان, ص 324

47ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح،پیشین،ص 187

48.Igor sevostianov,’’Islamic fundamentalism and are not the same’’intermational Affars.V.42.No.3P.172(1996)

49ـ حسن واعظی،ایران وآمریکا،پیشین،ص 317

50. Zecbary karabell’’The united states and islamic fundamentalis’’,world policy jurnal. V.XII No.2p.37(summer 1995)

51ـ عبدالرحمن دیلیپاک،تروریسم،ترجمه معاونت فرهنگی تبلیغات اسلامی،(تهران:انتشارات تبلیغات اسلامی، 1368)،ص 137

52 ـ محسن همتی،شاید سرآغاز جنگ جهانی سوم،(تهران: نشر نذیر،1380)،ص 26

53 ـ انوشیروان احتشامی،پیشین، ص 251

54 ـ ادوارد سعید،پیشین، ص 19

55ـ ماهنامه چشم انداز ایران، شماره 11 ص

56ـ غلامرضا خادمی ، «اسلامگرایی در مصر و عربستان سعودی »،فصلنامه نهضت سال سوم شماره 10،(تابستان 1382)، ص 193

57ـ محمود طلوعی، روزی که جهان دگرگون شد، (تهران: انتشارات دستان، 1380)،ص94

58ـ طارق البشر،« غرب و اسلام و چالش های بعد از 11 سپتامبر»، فصلنامه نهضت، سال سوم ، (تابستان 1381) ، ص 268

59ـ همان

60ـ «بنیادگرایی هرگز مرادف با اسلام گرایی نیست»، اندیشه جامعه شماره 21، ص 34

61ـرحمان قهرمانپور ،پیشین ، ص 52

62ـ«سرکوب مخالفان به بهانه مبارزه با تروریسم» ترجمه فخر طاولی، ترجمان سیاسی، شماره 46،(30/7/1380) ص 3

63ـ کیهان برزگر، «تعاملات سیاسی ایران و عربستان پس از 11 سپتامبر»،فصلنامه راهبرد، شماره 27، ص213

64ـ کاظم علمداری،بحران جهانی :نقدی بر نظریه گفتگوی تمدنها،(تهران : انتشارات توسعه ،1381)، ص318

65ـ«11سپتامبر و نگاه ایرانی»، گزارش هایش، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پنجم، شماره3، صص 883 ـ 864

66.Grham fuller , The futur of political slam,, op. Cit .p56

67ـ مختار حسینی، مصر برآورد استراتژیک،( تهران، انتشارات ابرار معاصر تهران، 1382)، صص 149 ـ 146

68ـ جمیله کدیور، پشت پردة صلح ، پیشین ، ص128

69ـ همان

70ـ یعقوب توکلی،اسلامگرایی در مصر ،(تهران : انتشارات حدیث ،1373)، صص 169 ـ 164

71ـ اسحق موسی الحسینی،اخوان المسلمین بزرگترین جنبش اسلامی معاصر،ترجمه سید هادی خسروشاهی،(تهران:انتشارات اطلاعات،1375)،ص 56

72ـ هرایر دکمجیان، پیشین، صص 153 ـ150

73 ـ یعقوب توکلی ،پیشین،ص79

74 ـ فتحی شقاقی،جهاد اسلامی،امام خمینی،شیعه وسنی،مسله فلسطین،ترجمه هادی خسروشاهی،(تهران: انتشارات اطلاعات،1375)،ص 34

75 ـ حاتم قادری و عبدالعلی قوام، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم،( تهران: نشر سفیر،1369)، ص 152

76 ـ مقصود فراستخواه،سرآغاز نواندیشی معاصر،چ3،(دینی وغیر دینی)،(تهران:شرکت سهامی انتشارات،1377)،ص 241

77 ـ بهمن آقایی و خسرو صفوی،اخوان المسلمین ،(تهران :انتشارات ، )،ص 16

78ـ جیمله کدیور،مصر از زاویه دیگر،ص 129

79ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،ص 55

80ـ بهمن آقایی و خسرو صفوی،پیشین،ص 21

81ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،صص 56ـ55

82ـ مختار حسینی،پیشین،ص 179

83ـ همان

84ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،صص 24ـ23

85ـ مختار حسینی،پیشین،ص 170

86ـ بهمن آقایی و خسرو صفوی،پیشین،صص 24ـ23

87ـ مختار حسینی،پیشین،ص 174

88ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،صص 171ـ156

89ـ مختار حسینی،پیشین،ص 171

90ـ همان

91ـ اسحق موسی،الحسینی،پیشین،صص 152ـ 151

92ـ همان

93ـ جمیله کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 145

94.Fawaz A.Gerges,’’the end of the Islamist insurgency in Egypt coust and prospects’’the middled East journal.vol.54,No.4(fall 2000)P.593

95ـ هرمز همایونپور،ترس،امید،پیشداوری،(فلسطین،اسرائیل و مصر)،(تهران: ، 1364)،ص154

96ـ همان ، ص 155

97ـ هرایردکمجیان،پیشین،ص 176

98ـ حسنین هیکل، ص 387

99ـ محمد کاظم آسایش طلب،پیشین،ص

100ـ مختار حسینی،پیشین،ص 241

101ـ جمیله کدیور،مصر از زاویه دیگر، پیشین ،ص156

102ـ هرایر دکمجیان،پیشین،ص 183

103 ـ محمد کاظم آسایش طلب طوسی،پیشین ،ص 1086

104 ـ همان صص 1088ـ 1087

105ـ کدیور،مصر از زوایه دیگر، پیشین، ص 156

106ـ همان

107ـ مختار حسینی،پیشین،ص 242

108ـ مهرداد فرهمند،پیشین،ص 109

109ـ محمد کاظم آسایش طلب،پیشین،ص 1084

110.Fawaz A.Gerges,OP.cit.P.593

111ـ مهرداد فرهمند،«بنیادگرایان جهان متحد شوید»،روزنامه همشهری ،قسمت ضمیمه ، (

)

112ـ ژیل کوپل،پیامبر و فرعون (جنبشهای نوین اسلامی در مصر)،ترجمه،حمید احمدی ،(تهران: انتشارات کیهان،1367)،ص 104

113ـ همان،ص 104

114ـ همان،ص 105

115ـ هرایر دکمجیان،پیشین ،ص 175

116ـ مختار حسینی،پیشین ،صص 246ـ 245

117ـ همان،صص 247 ـ 246

118ـ غلامرضا خادمی،پیشین، ص 196

119ـ همان،ص 197

120ـ همان، ص198

121ـ هرایر دکمجیان،پیشین،صص 251ـ244

122ـ رقیه سادات عظیمی ،عربستان سعودی ،چ 3،(تهران : انتشارات وزارت امور خارجه ،1380)،ص 18

123ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 313

124ـ عباس نجفی فیروز جایی،«بنیادهای فکری القاعده و وهابیت»،فصلنامه راهبرد،شماره 27،(بهار 1382)،ص 238

125 ـ همان،ص 233

126ـ همان،صص 234 ـ 233

127ـ همان، صص 246ـ 245

128ـ همان،صص 256 ـ 254

129ـ کاظم علمداری،پیشین، ص 314

130ـ همان،ص 316

131ـ علی کاظمی،«اسامه بن لادن معمای جدید امنیتی در جهان غرب»، بولتن،دفتر مطالعات سیاسی بین المللی،شماره 52،ص 39

132ـ غلامرضا خادمی،پیشین،ص 198

133ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 319

134ـ همان،ص 319

135ـ محمود طلوعی،روزی که جهان دگرگون شد، پیشین، ص 53،

136. Ahmad Resem El nafess, Islamic Movement in Egypet in The 21 St century.

Www. Shianews . com. P. 1


منابع بخش چهارم

1ـ کاظم علمداری،بحران جهانی :نقدی بر نظریه گفتگوی تمدنها ،(تهران : انتشارات توسعه ،1381)،ص 124

2ـ شیرین هانتر،آینده اسلام و غرب ( برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز)،ترجمه همایون مجد،( تهران : انتشارات فرزان ،1380 )،ص 41

3ـ کاظم علمداری،پیشین ص 126

4ـ اریک دیویس،«جنگ خلیج فارس: افسانه ها و واقعیت ها» ،ترجمه مهبد ایرانی طلب،قسمت اول اطلاعات اقتصادی ـ سیاسی،شماره 78ـ77،ص 26

5ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 130

6ـ همان ص 134

7. Stephen zumes,’’10 thing to know about U.S policy in the middle East htt://www.a lternet. Org/story. Htm1?p.8

8ـ جان اسپوزیتو، اسلام سیاسی و سیاست خارجی آمریکا ،ترجمه غلامحسین ابراهیمی ،ماهنامه اسلام و غرب،سال چهارم،شماره 34 ص 6

9 ـ حسام محمد،«سیاست های ایالات متحده در قبال اسلام گرایان»،ترجمه گروه ترجمه فصلنامه،فصلنامه نهضت،سال سوم،شماره 10،(تابستان 1381)،ص 315

10 ـ اریک دیویس،پیشین،ص 65

11ـ همان

12 ـ ساموئل هانتینگتون،«اسلام و غرب از منازعه تا گفتگو»، ترجمه محمود سلیمی،فصلنامه مطالعات خاورمیانه،سال هشتم شماره 3، ص243

13ـ جان اسپوزیتو، پیشین، ص 8

14ـ «نگاهی به چهل و پنجمین کنفرانس سالانه موسسه خاورمیانه»،فصلنامه سیاست خارجی،سال ششم،شماره 1، (بهار 1371)، ص 238

15 ـ «بررسی اخبار خارجی»، ماهنامه چشم انداز ایران،شماره 12،( دی و بهمن 1380)، ص 71

16ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 89

17 ـ همان ص 222

18.Zacbary karabell,’’the united states and Islamic funda mentalism’’,world policy jornal,V.XII .No.2 P.43(Summer 1995)

19ـ لیون تی هدر،پیشین،ص 73

20.Zacbary karabel,op.cit .p.48

21ـ لیون تی هدر،پیشین ص 76

22. Stephen zunes,’’10 things to know abut U.S policy in the middle East’’op.cit.p8

23ـ محمد سعید ادریس،«پیامدهای رخداد یازدهم سپتامبر بر شورای همکاری خلیج فارس»،در دوازدهمین همایش بین المللی خلیج فارس،مجتبی فردوسی پور،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1380)،ص 326

24ـ تئودور تساکریس،«موازنه قوا در خلیج فارس پس از یازده سپتامبر»،در مجموعه مقالات دوازدهمین همایش بین المللی خلیج فارس،مجتبی فردوسی پور،( تهران: انتشارات وزات امور خارجه،1380)، ص 130

25ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 37

26ـ لیون تی هدر،پیشین،ص 247

27ـ مرتضی اسعدی،ایران،اسلام،تجدد،(تهران : انتشارات طرح نو،1377)،ص 46

28 ـ هرمز همایونپور،پیشین،ص 185

29ـ مرتضی اسعدی،پیشین،ص 185

30ـ «آمریکا و اسلام سیاسی:برخورد فرهنگ ها یا برخورد منافع»،دیدگاهها و تحلیلها ،شماره 141،ص 87

31ـ همان

32ـ اقتصاد ایران،شماره 39، ص

33ـ ابوالقاسم راه چمنی ، گزیده پژوهشهای جهان(1)، (تهران : انتشارات ابرار معاصر تهران ، سال 1381)،ص 428

34ـ «رژیم های عربی و جنبشهای اسلامی»،ترجمه فخر طاولی، نشریه ترجمان سیاسی، شماره 14، (اردیبهشت 1380)، ص 11

35ـ سید جواد طاهایی، پیشین، ص 202

36ـ جان اسپوزیتو، پیشین ، ص 8

37 ـ دیدگاهها و تحلیلها،شماره 141،ص 88

38ـ «مذهب‌گرایی و سکولاریسم»،ترجمه حمید رضا حسینی،فصلنامه سیاست خارجی، سال یازدهم،شماره 4،( زمستان 1376)، ص 1150

39ـ خاورمیانه: راه حل یا دو مینوی سقوط، ماهنامه معیار،شماره 54،ص 23

40ـ «تا چه حد تهدید اسلام واقعیت دارد»، بولتن 96، ص 75

41ـ سزار فرح،پیشین،ص

42.Zacbary karabell,op.cit.P.45

43ـ ماهنامه اسلام وغرب،شماره 32

44. Mohamad A.Muqteder khan ,‘‘ American Foreign Policy Islamic Resurgence”,: The establishment...,Islamic Horizons. V.25,No.5: P.52-53,(october 1996)

45ـ جان اسپوزیتو،پیشین،ص 9

46. Graham fuller, ‘‘The other voice:’’ ,OP.cit.p.

47. Zecbary.op.cit.p.48

48ـ جان اسپوزیتو،پیشین ،ص8

49. How American subverts democracy in the middle East’’middle East internatiomal ,No.598:P 21

50ـ ترجمان سیاسی،شماره 75،ص 17

51. Zacbary karabell.OP.cit .P.44

52. “How American subverts demoeracy in the middle East”,OP.cit.P.20

53.Ibid

54ـ جان اسپوزیتو، پیشین، صص 8 ـ5

55ـ همان

56. Karabell.OP.cit .P.46

57.IbId

58ـ جان اسپوزیتو ، پیشین ،ص 5

59ـ هرایر دکمجیان،پیشین،ص 179

60. Kabrabell.OP.cit.P. 44

61. Stephan zumes“, 10 things to know About U.S policy in the East’’ OP.cit.P.5.

62ـ لیون تی هدر،پیشین،ص 74

63ـ سید محمد کاظم سجادپور،«ایالات متحده وجهان اسلام»،دیدگاهها و تحلیلها، شماره 154،ص 49

64ـ هرایر دکمجیان، پیشین، صص 66 ـ 65

65ـ یعقوب توکلی،پیشین،ص 117

66ـ همان،ص 118

67ـ همان ،ص 119

68ـ همان

69ـ همان،ص 181

70ـ جملیه کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 126

71ـ غلامرضا خادمی، پیشین،ص 203

72ـ زیبا فرزین نیا،«مصر و موج اسلام گرایی»،بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی شماره
ص 24

73. Karabell.OP.cit.P.44

74.Ibid

75ـ غلامرضا خادمی،پیشین،صص 210ـ209

76ـ محمد کاظم آسایش طلب، پیشین ،ص

77. karabell .OP.cit.P

78ـزیبا فرزین نیا ،پیشین ،ص 25
79ـ همان،صص 24ـ23

80ـ جملیه کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 232

81ـ همان ،ص 295

82. Karabell.OP.cit.P.47

83 ـ حمید احمدی،«اسلام گرایان و مسله خشونت در مصر»،پیشین ، ص 141

84ـ همان، ص 140

85 ـ همان

86ـ زیبا فرزین نیا،پیشین،صص 23ـ21

87ـ همان ص 22

88 ـ سید جواد طاهایی، پیشین، 197

89ـ همان،ص 228

90 ـ «سعودی ها و سیاست آمریکا»، روزنامه اطلاعات 28 ،(اردیبهشت 1373)،شماره 20198

91 ـ فصلناه راهبرد،شماره 17 و 18،ص 875

92ـ سید جواد طاهایی،پیشین،ص 202،

93ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 295

94ـ سید جواد طاهایی،پیشین،ص 202

95ـ فرید زکریا،پیشین، صص 77 ـ 73

96ـ محمد علی امامی ، عوامل تأثیر گذار داخلی در خلیج فارس،( تهران: انتشارات وزارت اموز خارجه ،1380) ،ص 84

97ـ «متحدانی که دشمن ما بودند»،ترجمه م. امیری،ترجمان سیاسی،سال هشتم،شماره 43،ص 28

98 ـ اریک لوران،جنگ بوش ها (اسرار ناگفته یک جنگ )،ترجمه سوزان میرفندرسکی ،(تهران : انتشارات نی ،1382)،ص 83

99.Martin Indyk“,Back to the bazar’’,foreign AFFairs, vol 81.(Jan,feb.2002) p

100ـ کاظم علمداری،پیشین،صص 304ـ303

101ـ همان،ص 303

102.Graham foller, “the futher op politcul Islam’’ , op.cite.p

103ـ اریک لوران،پیشین،ص 86

104ـ لیون تی هدر،باتلاق آمریکا در خاورمیانه،پیشین ،ص 51

105 ـ محمد علی امامی، پیشین ،صص 158 ـ 157

106ـ همان،ص 302

107ـ محمد علی امامی،پیشین،ص 144

108 .Stephen Zunes“, u.spolicy towarj political Islam”, opcit. P3

109ـ « »،صفحه اول،سال دوازدهم،شماره 13،اسفند 1381،ص 35

110ـ محمد علی امامی،پیشین،ص 133

111ـ همان،ص 117

112ـ کاظم علمداری ،پیشین ،ص 42

113 ـ محمد علی امامی،پیشین،ص 20

114ـ هرایردکمجیان،پیشین،صص 264ـ263

115ـ مجتبی امیری،پیشین، ص 62

116ـ محمود طلوعی،روزی که جهان دگرگون شد پیشین ، ص 180

117ـ رابین رایت،پیشین،ص 13

118ـ ابراهیم کاروان،«رژیم های اسلامی کدامند؟»،واحد ترجمه مجله،فصلنامه معرفت،سال ششم،شماره 2،(پاییز 1376)،ص 66

119ـ نادر انتخابی،«اسلام سیاسی درجهان معاصر»،نشریه نگاه نو،شماره 4،(اردیبهشت 1380)،ص45

120ـ «امریکا،رهبران و توده های جهان عرب»،روزنامه آفتاب یزد،(28 آبان 1380)

121ـ همان

122ـ «فتوا علیه خاندان سلطنتی عربستان سعودی»،ترجمه رضایی نصیر،ترجمان سیاسی،شماره 46،27 (مهر 1380)،ص 2

123ـ همان

124ـ اریک لوران،پیشین، ص 86

125ـ «بن لادن تجسم شیطان یا مجاهد راه یزدان»،ترجمه عباس امام،ماهنامه آفتاب شماره9،(آبان 1380)،ص 70

126ـ سید جواد طاهایی، پیشین ، ص198

127ـ «عربستان یک رژیم پادشاهی پر از ناهمخوانی»،نشریه صفحه اول،سال یازدهم،شماره 59،(اسفند 1380)،ص 29

128ـ محمد صلاح،«ناگفته های جنبش های رادیکال اسلامی »،ترجمه محمود موسوی بجنوردی،فصلنامه خاورمیانه سال نهم،شماره 1،(بهار 1381)،ص 133

129ـ حسن روحانی،«مواضع اخیر آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران»،فصلنامه راهبرد،شماره 22،(زمستان 1380)،ص 20

130ـ سامی حجار، پیشین ص 61

131ـ عماد نداف،بن لادن یک نفر از یک میلیارد نفر،ترجمه عثمان ایزد پناه،(تهران:انتشارات عابد،1381)،ص 140

132ـ بیژن اسدی،«اثرات حوادث 11 سپتامبر برژئوپلتیک منطقه خلیج فارس و آسیای مرکزی و قفقاز»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پنجم، شماره 3، صص 746 ـ745

133ـ حسن باقری،سعید علیشیری و مرتضی قمصری،توطئه یازده سپتامبر،چ2،(تهران:نشر نذیر،1380)،صص 37ـ35

134ـ تری میسان،یازده سپتامبر دو هزار و یک و دروغ بزرگ،ترجمه خسرو سمیعی ،(تهران:نشر شهر،1381)، ص 76

135ـ بیژن اسدی، پیشین ، ص 745

136ـ سزار فرح، پیشین،ص

137ـ فرید هویدا، اعراب چه می‌خواهند،ترجمه هوشنگ لاهوتی،(تهران:انتشارات پاژنگ،1371)، ص251

138ـ سید جواد طاهایی،پیشین ص 199

139ـ محمود طلوعی،پیشین،صص 94ـ92

140ـ همان ،ص 93

141ـ «نگرانی های آمریکا از اوضاع عربستان سعودی »،ماهنامه چشم انداز ایران،شماره 11،ص 21

142ـ همان

143ـ عبدالرضا همدانی ،«بررسی تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر ثبات سیاسی و امنیت ملی کویت»،فصلنامه مطالعات دفاعی ـ امنیتی، سال نهم، شماره 23، صص 133ـ 132

144ـ همان ،ص 133

145 ـ اریک لوران،پیشین،ص 85

146ـ غلامرضا بابایی «پیامدهای یازده سپتامبر بر خلیج فارس و آسیا»،در مجموعه مقالات دوازهمین سمینار خلیج فارس،(اسفند ماه 1380)، ص 451

147 ـ سید جواد طاهایی،پیشین،ص 202

148ـ روژه گارودی، «تجانس آمریکایی اسرائیلی»، در مجموعه مقالات سمینار روند اشغال فلسطین، (تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، 1379) ، ص 21

149ـ رحمان قهرمانپور،« در آثار احتمالی حمله آمریکا به عراق بر خاورمیانه » ،پیشین، ص 59

150. Amin Sabooni , “it s Not all Fundamentalism in occupied palestine ”, muslim Digest .

7.43 . No.7.(Februry/ march 1993) p.z77

151ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین، ص 100

152ـ «روابط استراتژیک اسرائیل و آمریکا»، روزنامه اطلاعات ،(6 اردیبهشت 1377)

153. Stephen Zunes, “10 Things 40 know about u.s policy in the middle East ”, op.cit .P.4

154ـ « پدر خوانده تروریسم، علیه تروریسم» ، ماهنامه خلیج فارس، شماره 24،( مهر 1381)، ص 11

155ـ همان، ص12

156ـ یوسف ضایع، «توانایی های اقتصادی اسرائیل »، ترجمه عبدالرضا همدانی ، فصلنامه مطالعات منطقه ای ( اسرائیل شناسی، آمریکا شناسی) ، جلد ششم ، سال 1380 ص 163

157ـ همان

158ـ حسن واعظی ، تروریسم ، پیشین ، صص 5 ـ 92

159ـ همان ، صص 99 ـ 93

160ـ پل فایندلی، آنها بی پرده سخن می گویند، ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی ،( تهران : نشر قومس، 1372) ، ص 369

161ـ حسن واعظی ، تروریسم ، پیشین ،ص 78

162ـ همان، ص 85

163ـ همان ص 87

164ـ «میزگرد پیامد تحولات اخیر بر منطقه خاورمیانه »، ماهنامه دیدگاهها و تحلیل ها ، شماله 154، ص 12»

165ـ لیون تی هدر، پیشین، ص125

166ـ سید اسدالله اطهری، «ادوارد سعید، صلح و مخالفان آن » نقد و معرفی کتاب، فصلنامه خاورمیانه سال هفتم شماره 2 ،(تابستان 1379) ، ص 323

167ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین ، صص 71 ـ70

168ـ لیون تی هدر، پیشین ، ص 121

169ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین ، ص 10

170.Stephen Zunes “,10 thing to Know about u.s policy in the mibble East”, op. Cit .p.5

171. Ibid

172ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین ،ص 190

173ـ همان، ص 19

174ـ همان صص، 193ـ192

175.Stephen zunes. Op.cit. p.6

176ـ سیروس فیضی، «اسلام و غرب پس از 11 سپتامبر، زمینه ها و ابعاد رویارویی»، فصلنامه نهضت، سال سوم، شماره 10، صص

177ـ غلامرضا خادمی، پیشین، صص 205 ـ 204

178ـ «خاورمیانه پس از رویدادهای 20 شهریور» فصلنامه خاورمیانه

179ـ همان

180ـ حرمن قهرمانپور، آثار احتمالی حمله آمریکا به عراق بر خاورمیانه، پیشین، ص58

181ـ همان

182ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین،ص 9

183ـ همان

184ـ چشم انداز ایران شماره11، آبان و آذر 1381، ص16

185ـ «حوادث 11 سپتامبر، مبارزه با تروریسم، ترجمه علی رستمی، فصلنامه خاورمیانه، سال هشتم ، شماره 4،( زمستان 1380)، صص 237 ـ 236

186ـ همان

187ـ شیرین هانتر، پیشین، ص69

188ـ جورج بال، خطا و خیانت در لبنان، ترجمه حسین ابوترابیان، (تهران: انتشارات اطلاعات، 1366)، ص 133

189ـ محمود طلوعی، پیشین، ص 127

190ـ جمیله کدیور، پشت پردة صلح، پیشین، ص24

191ـ فرید زکریا، پیشین ص 31

192ـ جمیله کدیور، پشت پرده صلح، ص 154

193ـ نیوهن لیدیا«گفتگو با مصطفی مشهور مرشد عام اخوان المسلمین» ، روزنامه اطلاعات (5/2/1378)

194ـ همان

195ـ حمید احمدی، «جنبش های اسلامی در خاورمیانه…» ، پیشین، ص 89

196ـ بیرنس ویک ، «آیا جهان عرب دستخوش تحول می شود ، ترجمه ف. فرهمند، ترجمان سیاسی، شماره 9،( بهمن 1380)، ص10

197ـ آلفرد. م. لیلیانتال ،ارتباط صهیونیستی،ترجمه ابوالقاسم حسینی ،(تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ،1379)، ص 283

198ـ حمید احمدی، «جنبشهای اسلامی در خاورمیانه…» ، پیشین، ص 83

199ـ سید جواد طاهایی، پیشین، صص 214ـ 212

200ـ محمود طلوعی، پیشین، ص 120

201ـ همان، ص125

202ـ عماد نداف، پیشین، ص135

203ـ همان، ص 120

204ـ همان

205ـ همان

206ـ عبدالرضا همدانی، پیشین ، ص125

207ـ تری میسان، پیشین، ص 125

مقدمه بخش اول

در این بخش به دنبال ارائه تعاریفی برای شناخت سیاست خارجی و پی بردن به اهدافی هستیم که در سیاست خارجی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند. که در این زمینه به خاطر جایگاه اساسی منافع ملی در سیاست خارجی ضمن ارائه تعاریفی از منافع ملی به دنبال قدمت و سوابق تاریخی آنچه امروزه تحت عنوان منافع ملی شناخته می شود می گردیم.

پس از روشن شدن مفهوم سیاست خارجی و اهداف آن و پی بردن به چیستی منافع ملی در مرحله بعد به سیاست خارجی آمریکا و منافع آن در خاورمیانه می‌پردازیم.

از آنجا که برای درک بهتر سیاست خارجی آمریکا نیاز به آگاهی از چگونگی شکل گیری آن می باشد لذا عوامل مؤثر در شکل گیری سیاست خارجی آمریکا را در دو سطح داخلی (رسمی و غیررسمی ) و بین المللی مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. در نهایت پس از شناخت سیاست خارجی آمریکا و چگونگی شکل گیری آن به اهداف و منافعی که سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تعقیب می کند اشاره می شود که اهم آنها به شرح زیر است :

- حمایت از رژیم های محافظه کار

- حمایت از اسرائیل

- تضمین امنیت نفت


فصل اول

سیاست خارجی

گفتار اول: شناخت سیاست خارجی

الف ) تعریف و تبیین سیاست خارجی

شناخت سیاست خارجی هر کشوری یک پروسه علمی است و محتاج سالها تفکر، مشاهده مستقیم و تصحیح قضاوتهاست، مبحث سیاست خارجی به عنوان یکی از شاخه های بنیادی معرفت روابط بین الملل تکامل پیچیده ای را از سنت گرایی به رفتارگرایی و نهایتاً به فرا رفتارگرایی و ساختارگرایی در طی چند دهه گذشته پیموده است.اگر زمانی بحث سیاست خارجی به عملکرد سفرا، سخنرانیهای وزرای خارجه و تاریخ انعقاد قراردادها میان واحدهای سیاسی محدود می شد، هم اکنون به یک تخصص چند بعدی در زمینه های اقتصادی، بین المللی، فرهنگی و سیاسی تبدیل شده است. به دنبال تجزیه مفهومی و موضوعی این تخصص، شناخت روابط علت و معلولی میان دهها متغیر مربوط به سیاست خارجی از توصیف رویدادها و روش ژورنالیستی بیرون آمده و به سوی نظریه پردازی و تلفیق منطقی متغیرها سوق پیدا کرده است.(1)

با اینکه در یک نگاه کلی مفهوم سیاست خارجی در یک کشور مربوط به تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیم گیریهایی است که از دیدگاه خاص همان کشور جنبه برون مرزی دارد. (2) اما واقعیت این است که در مقام تعریف از سیاست خارجی نیز همچون دیگر مفاهیم علوم اجتماعی تعاریف متعدد و مختلفی ارائه شده است . در فرهنگ لغت روابط بین الملل در تعریف سیاست خارجی آمده است:

« یک راهبرد یا جریان برنامه ریزی شده از تصمیمات اتخاذ شده توسط تصمیم گیرندگان یک دولت در تعامل با دیگر دولتها یا دیگر بازیگران بین المللی، با هدف بدست آوردن اهداف مشخص که در چارچوب منافع ملی تعریف شده است».(3)

همچنین درباره سیاست خارجی تصور سنتی این است که سیاست عبارت است از ارزیابی عقلایی بهترین وسایل دست یافتن به هدفها و مقاصد تعیین شده، رفع موانع و همچنین استفاده از فرصت های پیش آمده در محیط خارجی.(4)

در تعریف سیاست خارجی باید به دو نکته توجه داشت یکی اینکه اگر چه همه دولتها جهت دستیابی به اهداف مورد نظر خود دارای سیاست هایی هستند که شامل سیاست های داخلی و خارجی می شود. اما تنها جهتی را که یک دولت در ارتباط با محیط خارجی بر می گزیند و در آن سو از خود تحرک نشان می دهد و نیز شیوه نگرش آن به جامعه بین المللی را سیاست خارجی می گویند.(5) دیگر اینکه در تدوین و شکل گیری سیاست خارجی دولت ها نقش اصلی را به عهده دارند به عبارتی هر تعریفی از سیاست خارجی منوط به قائل شدن جایگاه والایی برای دولت ها می باشد.زیرا با وجود ظاهر شدن بازیگرانی متعدد در صحنه جهانی بازهم دولتها به عنوان ابتدایی ترین، اصلی ترین و مهمترین بازیگر روابط بین المللی شناخته می شوند. در واقع ساختارهای نظام های بین المللی بر مبنای نقش مرکزی و محوری دولتها پی ریزی و بنیان گذاشته شده است بدین ترتیب است که تنها به حضور دولتها در صحنه بین المللی و قابلیت تاثیر گذاری آنها بر روی تعاملات جهانی که از طریق رفتار سیاسی برون مرزی آنهاصورت می گیرد سیاست خارجی می گویند.

همچنین می توان گفت این سیاست خارجی است که تثبیت کننده نقش دولتها به عنوان ممتازترین بازیگر روابط بین المللی می باشد. بنابراین در تعریفی ساده سیاست خارجی بخشی از فعالیت دولتی بوده که جهت گرایشی آن به سمت بیرون است، یعنی به مسائلی می پردازد که برخلاف سیاست داخلی، مربوط به خارج از مرزهایش می باشد. بدین ترتیب وجود مرز به عنوان مجموعه خطوط تفکیک کننده صلاحیت های دولتی به عملکرد سیاسی حکومت ها، بعدی «درونی و بیرونی » می دهد. بر این اساس نه تنها دو حوزه قابل شناسایی تحت عنوان محیط داخلی و محیط بین المللی پدیدار گشته بلکه سیاست داخلی و خارجی نیز در موضع اجرایی از هم جدا می شوند. اگر سیاست داخلی در محیطی اعمال می شود که در آنجا حاکمیت سرزمینی و در نتیجه آزادی عمل مطلق وجود داشته، اما محیط بین الملل که بستر حضور تعاملات متقابل واحدهای سیاسی می باشد فضایی خارج از حوزه اختیارات تام دولتهاست. اگر در محیط داخلی نوعی نظام حقوقی و قضایی حکمفرما بوده به گونه ای که حاکمیت دولتها تثبیت شده می باشد، اما حوزه روابط بین المللی دارای ماهیت آنارشی بوده و صحنه تقابل و تعارض سیاستهای خارجی مختلف می باشد.(6)

علاوه بر نقش دولتها در ایجاد و شکل گیری سیاست خارجی باید به جایگاه دولت ها در نوع و ماهیت سیاست خارجی هم اشاره کرد به عبارتی هرچه دولتی قدرتمند تر بوده، سطح تاثر گذاریش بر روی تعاملات جهانی بیشتر و کارکرد سیاسی آن در جامعه بین المللی قابل مشاهده تر است. در این حالت، دولتهای سیستم ساز از قابلیتهای ویژه ای برای ایجاد تغییرات در راستای اهداف خوددرمحیط بین المللی برخوردار می باشند . بنابراین از طریق سیاست خارجی، دولتها نه تنها به رفتار سیاسی سایر بازیگران روابط بین المللی پاسخ می دهند، بلکه در صدد حفظ و افزایش ظرفیتهای نفوذ و تاثیر گذاری خود در خارج از مرزهای ملی شان می باشند.بر این اساس در یک نگرش کلی سیاست خارجی دولتها را به دو صورت «کنشی» و «واکنشی » تقسیم می کنند که هر چه دولتی ضعیف تر بوده عملکرد وی درخارج از مرزهایش واکنشی تر و هرچه دولتی قویتر بوده رفتار سیاسی او کنشی تر می باشد.(7)

علاوه بر تعاریف فوق در پایان لازم است به دو تعریف و برداشت دیگر از سیاست خارجی اشاره شود که یکی به مجموعه اقدامات یک حکومت در قبال محیط خارجی اطلاق می شود، دیگری تعریف سیاست خارجی بر اساس مفهوم سیاست می باشد که بر این اساس سیاست عبارت است از فن و هنر شناخت امکانات و بهره برداری درست از آنها به منظور تحقق اهداف مورد نظر که بدین ترتیب می توان سیاست خارجی را فن و هنر (یاعلم) شناخت امکانات و بهره برداری درست از آنها برای رسیدن به اهداف یک کشور در ارتباط با محیط خارجی تعریف نمود.(8)

پس از ارائه تعاریفی در مورد سیاست خارجی لازم است به رابطه آن با سیاست داخلی نیز اشاره شود که در این زمینه نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد.

عده ای از اندیشمندان روابط بین الملل «سیاست خارجی را دنباله سیاست داخلی»
می دانند و عده ای نیز سیاست خارجی را بعد بیرونی اوضاع داخلی می داند.(9) اما واقعیت این است که سیاست خارجی به تمامی نمی تواند از سیاست داخلی جدا باشد رفتار کشورها را در صحنه بین المللی نمی توان فقط از دیدگاه محیط سیاسی خارجی توجیه کرد بلکه باید شرایط و اوضاع و احوال داخلی را هم مورد توجه قرار داد. زیرا عوامل داخلی، طراحان سیاست خارجی را تحت تاثیر قرار می دهند به سخن دیگر رفتار کشورها در محیط بین المللی بازتاب ارزشها و نیازهای مردم و برداشت رهبران از سیاست داخلی و خارجی کشور است یعنی می توان گفت سیاست خارجی نتیجه کنش متقابل عوامل داخلی و خارجی گوناگون می باشد.(10)

کیسنجر نیز معتقد است جداساختن سیاست خارجی کشور از سیاست داخلی آن ممکن نیست، زیرا سیاست داخلی کشور و بنیان داخلی و گرایش های فکری آن عوامل بنیادینی هستند که در هنگام شکل گیری سیاست خارجی کشور مورد توجه قرار می گیرند . وی در این مورد می افزاید کشورهایی که عدالت را به عنوان شالوده بنیان داخلی خود قرارمی دهند از سیاست خارجی یکسان، از نظر اهداف و روش اجرا پیروی می کنند، همچنین کشورهای برخوردار از ثبات داخلی نمی کوشند که به ماجرا جویی هایی در سیاست خارجی دست بزنند.(11)

در مورد تاثرگذاری عوامل داخلی بر سیاست خارجی نیز توسیدید که به بررسی روابط میان دولت ـ شهرهای یونان پرداخته بود به این نتیجه رسید که رفتار و موضع گیری رهبران این دولت ـ شهرها در برابر هم اغلب ناشی از عوامل و محیط سیاسی درونی خود آنها و نه میان آنها می باشد. (12)

ب ) اهداف سیاست خارجی

سیاست خارجی از دو مؤلفه اساسی شکل می گیرد: اهداف ملی که کشورها درصدد رسیدن به آنها هستند و اسباب و ابزار دستیابی به آنها. بدین ترتیب فن اداره هر کشور در واقع چیزی جز ایجاد توازن و هماهنگی بین آرمانهاو اهداف ملی و منابع برای دستیابی به آنها نیست.

سیاست خارجی هر کشور برای دستیابی به اهدافی که مد نظر دارد، ابتدا منافع ملی‌ ـ حیاتی را تشخیص داده و صراحتا آن را مورد تاکید قرار می دهد تا بدین طریق به دورنمایی از اهداف سیاست خارجی دست یابد، آنگاه برای دستیابی به این اهداف، روشهای گوناگون را مورد آزمون قرار می دهد.

بنا به عقیده اکثر دانشمندان روابط بین الملل ، هدف های سیاست خارجی عبارتند از تصویری از آینده یا مجموعه شرایطی در آینده که کشور مایل است در راه تحقق آنها بکوشد. بدیهی است که اهداف سیاست خارجی کشورها یکسان نیست ، این امر ناشی از دلایل زیر است:

1ـ کشورها از نظر قدرت برابر نیستند.

2ـ کشورها دارای رهبران متفاوتی هستند.

3ـ گروههای ذی نفوذ کشورها یکسان نمی باشند.

4ـ عوامل تاریخی و اوضاع و احوال جغرافیایی کشورها متفاوت است.

5ـ خصایص فرهنگی و منافع ملی کشورها متفاوت می باشد.(13)

مورگنتا عقیده دارد هدف هر نوع سیاست اعم از داخلی یا خارجی، در حقیقت تلاش برای کسب قدرت است.(14) یعنی سیاست خارجی هر کشور در پی کسب قدرت، حفظ قدرت و یا افزایش قدرت است.(15)

هالستی1 نیز معتقد است اگر بخواهیم برای انواع مختلف هدفهای ملی کشورها، در سیاست خارجی، به گونه ای که بر تمام کشورها قابل انطباق باشد، اظهار نظری دقیق بکنیم باید سه خصوصیت و معیار زیر را در نظر بگیریم:

1ـ ارزشها و اهمیتی که رهبران برای اهداف قائلند.

2ـ فشارهایی که در بدست آوردن آن اهداف بر ملت وارد می آید.

3ـ زمانی که برای دستیابی به اهداف ضروری است.(16)

به عقیده هالستی با در نظر گرفتن سه معیار فوق، هدفهای ملی کشورها را می توان به نحو ذیل تقسیم بندی نمود.(جدول شماره 1)

الف ) هدفهای اساسی یا اولیه

ب) هدفهای متوسط یا درجه دوم

ج) هدفهای جهانی یا دراز مدت

اهداف اساسی یا اولیه

این اهداف ارزشهای اساسی جامعه بوده و دولت و ملت موجودیت خود را موکول به حصول و حفظ آنها دانسته و همواره می بایست در راه تحقق آنها بکوشند . اگر هدفهای اساسی کشور به خطر بیفتد. دولت و مردم به خاطر حفظ آنها حتی خود را با خطر انداخته و متوسل به جنگ می شوند. منافع ملی و امنیت ملی از جمله هدفهای اساسی و اولیه به شمار می آیند. امنیت ملی یکی از اصول اساسی است که مبنای تعیین هدفهای سیاست خارجی قرار می گیرد . طراحان سیاست خارجی باید، علیه هر گونه خطرات احتمالی که متوجه امنیت ملی آنهاست چاره اندیشی نمایند. تعریف امنیت ملی از جنگ دوم جهانی به بعد تحول یافته و دست کم سه نوع آمادگی سیاسی، اقتصادی و نظامی را در بر می گیرد. آمادگی سیاسی از طریق امضای پیمانهای دفاعی، استفاده از بحرانهای بین المللی، اتکا به پشتیبانی مردم و استفاده از مذاکرات دیپلماتیک تامین می گردد.(17)

آمادگی نظامی نیز مشتمل بر یک برنامه دراز مدت استراتژیکی و دفاعی به منظور مقابله با دشمن ، آموزش نیروهای نظامی و ایجاد آمادگی روحی در مردم و همچنین داشتن برنامه ای منسجم برای استفاده از کلیه نیروها در شرایط بحرانی می باشد. آمادگی اقتصادی نیز مشتمل بر دارا بودن منابع طبیعی، مواد غذایی و سایر مواد خام و یا امکان دسترسی به مواد مزبور، همچنین داشتن ظرفیت صنعتی و مهارتهای تکنیکی به منظور تولید لوازم مورد نیاز و سرانجام داشتن قدرت مالی به منظور پرداخت هزینه های مذکور می باشد.(18)

هدفهای متوسط یا درجه دوم

هدفهای متوسط به اهدافی اطلاق می گردد که معمولا متضمن تقاضاهایی از سایر کشورهاست و حصول آنها نیز ضروری بوده و در رسیدن به آنها گاهی محدودیت زمانی وجود دارد. دامنه هدفهای متوسط بسیار وسیع است. با این وجود می توان آنها را به چهارنوع کلی زیر تقسیم نمود:

نوع اول، هدفهایی را شامل می شود که حکومت ها برای برآوردن تقاضاها و احتیاجات عمومی، از طریق اقدامات بین المللی انجام می دهند. امروزه رفاه ملی و توسعه اقتصادی از وظایف عمده تمام دولتها ست. تحصیل منافع اقتصادی در صحنه بین المللی به اشکال مختلف صورت می گیرد، از جمله از طریق استعمار مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق تجارت یا مبادله کالا، از طریق ایجاد اتحادیه های اقتصادی و امثال آنها، بنابراین رفاه ملی ـ اقتصادی یک کشور مبتنی بر دو گروه عوامل است گروه اول شامل ثروت طبیعی ، موقعیت جغرافیایی و کیفیت جمعیت می باشد . گروه دوم، ناظر بر نحوه بهره برداری از منابع می باشد.

نوع دوم ازهدفهای متوسط را به نظر هالستی باید در کسب و افزایش پرستیژ ملی دانست. کسب و افزایش پرستیژ در گذشته از طریق تشریفات دیپلماتیک و افزایش قدرت ملی انجام می گرفت ولی در عصر کنونی پرستیژ کشورها با معیارهایی چون توسعه اقتصادی، پیشرفت صنعتی و علمی سنجیده می شود.

سومین دسته از هدفهای درجه دوم به نظر هالستی انواع مختلف سلطه جویی و توسعه طلبی امپریالیستی است. بعضی کشورها نسبت به سرزمینهای همجوار چشم طمع دارند، بدون اینکه این چشمداشت ارتباطی با مسائل امنیتی و یا نژادی و غیره داشته باشد.

نوع چهارم از هدفهای متوسط توسعه و ترویج ایدئولوژی خاص برای مقاصد مختلف می باشد در گذشته های دور نیز کشور ها گاهی سعی می کردند ارزشهای اجتماعی،اقتصادی و سیاسی خود را در خارج بسط وتوسعه دهند و گاهی نیز مذهب ، فرهنگ و یا عقیده خاصی را به ملل دیگر تحمیل می کرند. البته گاهی اوقات ترویج ایدئولوژی جزء اهداف درجه اول سیاست خارجی کشورها بوده و کشورها تمام تلاش خود را در این راه صرف می کنند.(19)

هدفهای جهانی یا دراز مدت

این هدفها، هدفهایی هستند که زمان محدودی، برای رسیدن به آنها تعیین نشده است. این نوع هدفها شامل طرحها، رویاها و تصورات رهبر و یا کشوری درباره ایجاد یک سیستم یا نظام خاص بین المللی می گردد، طرح کمونیستها برای ایجاد یک حکومت جهانی سوسیالیسم کارگری، از این نوع هدفها محسوب می شود.(20)

در عمل به ندرت دولتمردان، بالاترین ارزش را برای هدفهای بلند مدت ( که شاید بهتر است آرزوها نامیده شوند) قائل اند و در نتیجه توانایی ها یا سیاستهای ملی زیادی را برای دستیابی به آنها اختصاص نمی دهند. حکومتها می توانند تصمیم بگیرند، با چه شدتی این هدفها را دنبال نمایند و یا اینکه اصلا آنها را دنبال بکند یانه . هدف های مزبور بیشتر در حوزه انتخاب قرار دارند تا ضرورت‌.(21)

آنچه تاکنون به شرح آن پرداختیم اهداف سیاست خارجی بوده است. اما این که اهداف سیاست خارجی بر چه مبنایی استوار باشد و چه اصولی در تعیین این اهداف نقش اساسی دارند اگرچه به راحتی امکان پذیر نیست با این وجود برخی اندیشمندان علوم سیاسی بر این باورند که اصولی را که مبنای تعیین هدفهای سیاست خارجی است را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:

1ـ حفظ تمامیت ارضی و وحدت کشور

2ـ رفاه ملی

3ـ امنیت ملی

4ـ حفظ پرستیژ ملی

5ـ کسب قدرت

6ـ ایدئولوژی و عقاید مذهبی(22)

البته عوامل مختلفی ممکن است باعث تغییر در اولویتها و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف ملی و سیاست خارجی گردد که مهمترین آنها عبارتند از:کشمکش های داخلی میان نخبگان سیاسی، سیاست افزایش قدرت، مانور دولتها در عرصه سیاست بین الملل ، رفع نیازهای داخلی و بالاخره تغییر رفتار سایر بازیگران.(23)

علاوه بر تقسیم بندی که تاکنون از اهداف سیاست خارجی ارائه نمودیم می توان هدفهای سیاست خارجی را برحسب موضوع نیز طبقه بندی کرد، مانند هدفهای سیاسی ـ اقتصادی ، ایدئولوژیکی، نظامی و فرهنگی و … همچنین ممکن است هدفهای سیاست خارجی را برحسب مناطق جغرافیایی مانند خاورمیانه ، آسیای جنوب شرقی اروپای غربی ، آمریکای لاتین، آسیای مرکزی و مناطقی نظیر آن تقسیم بندی نمود.(24)



گفتار دوم : رابطه میان سیاست خارجی و منافع ملی

الف ) تعریف و تبیین منافع ملی و جایگاه آن در سیاست خارجی

همانگونه که در مبحث اهداف سیاست خارجی آمد منافع ملی[1] جزء اهداف اولیه سیاست خارجی هر کشور است اما در این مبحث در پی توضیح چیستی منافع ملی می باشیم.

«منفعت» غالبا به آنچه نزد شخص یا گروهی واجد سودمندی است اطلاق می شود، زیرا به او یا به آنها چیزی را می دهد که طالب آن هستند و یا موجبات خرسندی ایشان را فراهم کند. بر این اساس منفعت در نزد اشخاصی که در پی آنند آن اندازه مهم است که در تعیین قواعد رفتاری که ملزم به رعایت آن هستند و در داوریهای ارزشی آنان موثر واقع می شود.(26)

با اینکه منافع ملی در توصیف، توضیح و پیش بینی رفتار بین المللی استراتژیها و هدفهای سیاست خارجی دولتها اهمیت دارد، اما از جمله مفاهیم پیچیده ای است که در تعریف و تبیین آن بین نظریه پردازان روابط بین المللی ابهاماتی وجود دارد. به بیان صریحتر، مفهوم منافع ملی تاکنون به روشنی تعریف نگردیده است و در مورد ارزشها و پدیده هایی که این واژه بر آنها اطلاق می شود نیز حتی در میان واقعگرایان که اولین بار این مفهوم را بکار گرفتند اتفاق نظر وجود ندارد. مثلا هانس جی مورگنتا که اولین نظریه پرداز منسجم واقعگرای روابط بین الملل، در سطح کلان است، ضمن اعتقاد به مبهم و غیر قابل تعریف بودن اصطلاح منافع ملی،‌آن را در چارچوبه قدرت سیاسی و سیاست خارجی واحدهای سیاسی عبارت از : حفظ سیستم سیاسی ،فرهنگی و تمامیت ارضی کشور در مقابل تجاوزات سایرین و راهنما و انگیزه اصلی اعمال همه کشورها در روابط بین الملل می داند.(27) «پالفورد» و «لینکلن» نیز عقیده دارند که منافع ملی مفهومی است پیچیده و دارای تعاریف مختلف که ممکن است به هدفهای اولیه و همیشگی کشور که عبارتند از : امنیت ، رفاه اقتصادی ، حفظ و ازدیاد قدرت کشور در روابط با کشورهای دیگر و پرستیژ، اطلاق گردد.(28)

دیوید سینگر نیز در مورد اهمیت منافع ملی می گوید:«منفعت ملی چشم انداز مبهمی است که غالب ما جهان را در آن می بینیم، دشمنانمان را با آن شناخته و محکوم می کنیم، شهروندانمان را با استناد به آن تابع خود می سازیم و اعمالمان را به واسطه آن تایید اخلاقی نموده و کارآیی می‌بخشیم‌».(29)

بدین ترتیب اکثر دانشمندان روابط بین الملل بر این باورند که «منافع ملی» مفهوم اساسی سیاست خارجی است و این مفهوم در اصل در برگیرنده همه ارزشهای ملی می باشد. از دید روزنا مفهوم منافع ملی، هم در «تحلیل سیاسی» و هم در «رفتار سیاسی » بکار می رود. وی می گوید: « بعنوان یک ابزار تحلیل، منافع ملی وسیله ای است که به شرح، توصیف و یا ارزیابی منشاء و یا بررسی شایستگی سیاست خارجی یک کشور می پردازد، به عنوان یک ابزار رفتار سیاسی، منافع ملی، در توجیه ، تقبیح یا پیشنهاد سیاستها بکار برده می شود، به کلامی دیگر هر دو کاربرد متکی بر آن چیزی است که بیشترین فایده ، را برای جامعه دارد.(30)

گاه واژه منافع ملی به حدی گنگ و مبهم می شود که به آسانی نمی توان رابطه ای میان سیاستگذاریهای دولتها و منافع ملی برقرار کرد. هرچند منافع ملی با قدرت ارتباط مستقیم دارد با این وجود مفاهیم «قدرت» و «منافع» هر دو دارای جنبه های ذهنی و انتزاعی نیرومندی هستند که با ارزشها در آمیخته اند و از این رو دشوار بتوان معیارهای عام و کمیت پذیری، برای سنجش و ارزیابی آنها ارائه داد، گاه ادعا می شود که اصول منافع ملی ثابت و تغییر ناپذیر است و طی یک دوره طولانی حتی با تغییر رژیم ها و نظام حکومتی و دگرگونیهای ارزشی به ندرت دستخوش تغییر می گردند و اگر تغییری مشاهده گردد بسیار ناچیز است.(31)

علی رغم اهمیت والای منافع ملی در فرایند سیاستگذاری خارجی تمامی نخبگان سیاسی به یک شکل و صورت به منافع ملی نمی نگرند دست کم می توان گفت در سطوح مختلف تصمیم گیری در خصوص اولویتها و تقدم و تأخر منافع ملی یکسان نمی اندیشند، یعنی در بررسی منافع ملی، نوعی سلسله مراتب منافع وجود دارد، در ضمن در هر دوره و عصری اولویتهای خاصی از منافع ملی برای دولتها مد نظر است.(32)

برخی عقیده دارند که می توان بر اساس داده های عینی و ملموس و بطور علمی ، منافع ملی یک کشور را طبقه بندی نموده این گروه که علم گرایان نامیده می شوند، مدعی کاربرد علم و بهره وری از کمیت ها در تعیین منافع ملی هستند. در مقابل گروهی دیگر بیشتر به ذهنی بودن منافع اعتقاد دارند و به همین دلیل می کوشند مفهوم منافع ملی را در قلمرو هنر و قریحه و شم سیاسی جستجو کنند.(33)

اختلاف نظر در مورد تعریف و محتوای مفهوم « منافع ملی» را می توان از دیدگاه اندیشمندان زیر نیز دریافت:

مورگنتا با دید سنتی و کلان نسبت به مسائل بین المللی، مفهوم «منافع ملی» را « ستاره راهنمای » ارزیابی مطالعات روابط بین المللی می داند، در حالیکه ریمون آرون1 و پی رینولدز2 ، با همین گرایش فکری به ترتیب منافع ملی را «پوچ و بی ارزش و نامیمون و بی فایده » به حساب می آورند. (34)

علاوه بر موارد فوق اختلاف نظرهایی نیز در مورد چگونگی تعیین منافع ملی یک کشور وجود دارد، که مورگنتا و همفکران او اظهار می دارند که منافع ملی «واقعیت عینی است و اسنایدر و نظریه پردازان تصمیم گیری با دید خردی که نسبت به مطالعات بین المللی دارند، آن را بیانگر «مجموعه ای از ارجحیتهای»‌تصمیم گیرندگان طراز اول هر کشور می دانند.(35)

همانگونه که ملاحظه شد صاحب نظران فوق الذکر و صاحب نظرانی که نام وتعاریفشان به علت پرهیز از تطویل در این مبحث ذکر نگردیده است نتوانسته اند تعریف واحدی از مفهوم منافع ملی بدست دهند. اما علی رغم تفاوت های بارز در تعاریف ارائه شده نقاط مشترکی نیز در بین آنها وجود دارد که می توان بر اساس آنها به طور کلی تعریف نسبتا قابل قبولی به شرح زیر عرضه نمود:

منافع ملی عبارت است از : هدفهای عام و همیشگی ( حفظ تمامیت ارضی، حفظ جان مردم، حفظ سیستم سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ، حفظ حاکمیت و حفظ حیات کشور) است که ملت در راه تحقق آنها فعالیت می کند بنابراین منافع ملی دارای سرشتی نامعین، میزانی از تداوم و ارتباطی با اقدام سیاسی است.(36)

اما اینکه چرا تعریف واحدی از منافع ملی وجود ندارد و علت اختلاف میان نظریه پردازان روابط بین المللی در تعریف مفهوم مذکور چیست، بیشتر به خاطر موارد زیر است:

1ـ اختلاف ارزشی نسبت به مفهوم منافع ملی

2ـ اختلافات بنیادی و روش شناختی در باب درک و تلقی منافع ملی که از دو سطح تحلیل خرد و کلان سرچشمه می گیرد.

3ـ تغییرات حادث از دو صحنه محیط داخلی و خارجی ( بین الملل)

در خاتمه بحث منافع ملی تذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه وابستگی متقابل و روز افزون ملتها و همچنین بروز تعداد معتنابهی از بازیگران فراملی ، ضرورتا باید از اتکای بیش از حد به مفهوم منافع ملی بکاهد. در ضمن اقدام تصمیم گیرندگان بطور فزاینده ای بر مجموعه ای از ملتها استوار است و آنان درک کرده اند که منافع آنها بطور لاینحلی به سعادت و رفاه منطقه، قاره و یا طریق زندگی آنان پیوسته است. بدین ترتیب تصمیمات خود را با عنایت به گسترش جوامع ملی به جوامع فراملی اخذ می کنند. بدیهی است که این گرایشات جهانی بر کاهش سودمندی مفهوم منافع ملی، برای توضیح رفتار بین المللی افزوده است.(37)

عدم کارآیی مفهوم منافع ملی، نسبت به گذشته باعث گردیده تا گروهی از متفکران و نظریه پردازان روابط بین الملل به فکر پیدا کردن جایگزینی برای این مفهوم برآیند . در این اقدام متفکران مزبور به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته اول متفکرانی هستند که به جایگزینی مفهوم منافع فوق ملی به جای منافع ملی می اندیشند دسته دوم اندیشمندانی هستند که مفهوم «مصالح متقابل بشری» را به جای مفهوم منافع ملی پیشنهاد می کنند.(38)

البته بدیهی است که مفهوم منافع ملی هنوز کاملا منسوخ نشده است هرچند که از اهمیت دولت ملی به عنوان یک واحد سیاسی که زمانی ملجا

وفاداریها بود، کاسته شده است اما این جریان کاهش یابنده شاید دهها سال و یا حتی قرنها از پایان کار خود دور باشد. «روزنا» در این مورد می گوید: «بدون شک بازیگران سیاسی ، مفهوم منافع ملی را بطور گسترده ای در تفکرات مربوط به اهداف سیاست خارجی و در اقدمات مربوط به آن بکار خواهند برد بنابراین تا زمانی که این کاربرد ادامه داشته باشد ناظران سیاسی باید قدر منافع ملی را بدانند.(39)

ب )قدمت و پیشینه کاربرد منافع ملی

مفهوم منافع ملی و یا معادل مفهومی آن به ترتیب طی قرون 16 در ایتالیا قرن 17 در انگلستان و قرن 18 در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا به کار گرفته می شده است. واژه های «اراده شاهانه»،«منافع نظام شاهنشاهی» و بالاخره «ملاحظات عالیه کشوری» در قرون فوق الذکر از اسلاف مفهوم منافع ملی بوده اند. این مفهوم که دست آورد تحولاتی است که متعاقب انقلاب صنعتی و دموکراتیک در غرب به وجود آمده با شیوع و گسترش انقلابات ملی 1776 آمریکا و1789 فرانسه، به تدریج رایج شد. بیان «لردپالمرستون»‌نخست وزیر انگلیس در 1865 مبنی بر اینکه ، ما متحد ابدی و یا دشمن ابدی نداریم، بلکه منافع ملی برای ما امری ابدی است و وظیفه ما پیروی از آن است، تبلور چنین فکری است منافع ملی، در زبان سیاستگذاران و دولتمردان اواخر قرن 19 تغییری محتوایی کرد و گرایش آرمانگرایانه ای به خود گرفت. این دیدگاه نسبت به مفهوم منافع ملی که روح آن در تفکر ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده (دهه 1910) می بینیم، بر اساس این مفروضه ذهنی بنا شده است که «هیچ کس از خسران دیگری بهره نمی برد.» البته این برداشت آرمانگرایانه از منافع ملی چندان پایدار نماند و به زودی پدیده پیچیده ای که به ناسیونالیسم اقتصادی معروف است سراسر گیتی را در خود گرفت که اوج آن به واقعیت سخت و بیزار کننده مناقشه جهانی ناشی از بحران بزرگ رکود اقتصادی 1929 انجامید.(40)

به رغم بی اعتبار شدن گرایش آرمانگرایانه ویلسونی منافع ملی و همگونی آنها سیاستمداران و دولتمردان اروپای غربی و افکار عمومی جهت ممانعت از شعله ور شدن جنگ دوم جهانی همچنان متشبث به گرایش همگونی منافع ملی کشورها شده و بر آن تاکید می ورزیدند لکن این تشبث به جایی ره نبرد و سرانجام جنگ دوم جهانی بدست هیتلر آغاز شد و بدینوسیله گرایش ایده آلیستی ویلسونی از منافع ملی از میان رخت بر بست و جای خود را به گرایش «تفاوت و تعارض » منافع ملی داد. این معنا بعد از جنگ دوم جهانی در قالب دو بلوک ایدئولوژیک (سوسیالیستی و سرمایه داری ) متخالف شرق و غرب متجلی گشت و با شروع دوران تشنج زدایی بین دو بلوک شرق و غرب بدون اینکه گرایش تعارض منافع ملی منسوخ شود، گرایش قبلی یعنی همگونی منافع ملی نیز به موازات آن به وجهی پیچیده رخ نمود و نمود خارجی آن نیز رضایت شوروی در پیوستن آلمان شرقی به غربی و تامین منافع ملی اش از این رهگذر بود. علاوه بر آن چه که مطرح شد باید اضافه کرد که مفهوم منافع ملی از لحاظ نظری اولین بار توسط «چالز بیرد» وارد متون تخصصی روابط بین الملل شد. وی در کتاب اندیشه منافع ملی : مطالعه ای تحلیلی در سیاست خارجی آمریکا، منافع ملی را تبلور و جلوه خارجی منافع عمومی در داخل می داند .با این اقدام اولین تلاش در جهت بررسی نظری مفهوم منافع ملی در متون تخصصی روابط بین المللی و سیاست خارجی آغاز گشت . (41)


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی

بدون تردید از روزی که بشر خود را شناخته و با دیگر همنوعانش به یک زندگی اجتماعی پرداخته است، همواره یا به جهت حسابگری و یا از روی ناچاری به اطاعت از مجموعه قواعد زندگی تن درداده است خصلت تکلیف پذیر انسان باعث شده است که بشر بتواند نیازمندی ها و خواسته ها و حوادث ناشی از زندگی اجتماعی را به وسیله اطاعت و پیروی از قواعد و مقررات موضوعه بشری برطرف و ح
دسته بندی حقوق
فرمت فایل doc
حجم فایل 152 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 121
مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

پیشگفتار....................................................................................

مقدمه............................................................................................ 1

فصل اول: مجازات و اهداف آن..................................... 2

گفتار اول: مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی 3

گفتار دوم: اهداف مجازات............................................. 6

فصل دوم: حدود....................................................................... 11

گفتار اول: تعریف حد و انواع آن........................... 12

1. انواع حد............................. 17

2. حد تازیانه....................................................................... 17

3. حد سنگسار.......................................................................... 18

4. حد قطع دست....................................................................... 18

گفتار دوم: در بیان احکام حدود از نظر خاصه و عام 18

ضرورت اجرایی حدود و فلسفه آن................................ 20

فایده اجتماعی کیفر حدود............................................. 23

فوریت و عدم تأخیر در حدود............... 24

نتایجی که بر الهی بودن شریعت مرتبت است.. 25

فصل سوم: محاربه......................... 29

گفتار اول: تعریف محاربه................. 30

1. تعریف محاربه و قطع طریق.............. 30

2. تعریف محاربه از دیدگاه امام خمینی.... 31

3. تعریف محاربه و تجدید سلاح لاخافه الناس. 31

4. تعریف محاربه در قانون مجازات اسلامی... 33

گفتار دوم: ارکان جرم محاربه............. 33

رکن مادی جرم:........................... 33

1. رفتار مرتکب.......................... 35

2. وسیله................................ 35

3. موضوع جرم............................ 36

4. نتیجه مجرمانه........................ 36

5. رابطه علیت بین فعل محارب و نتیجه مجرمانه 37

رکن معنوی جرم........................... 37

گفتار سوم: رابطه محاربه با جرایم دیگر... 38

رابطه محاربه با افساد فی الارض........... 38

رابطه محاربه و بغی...................... 40

رابطه محاربه و جرم سیاسی................ 43

رابطه محاربه و سرقت..................... 44

گفتار چهارم:............................ 47

تأثیر انگیزه در محاربه.................. 47

شروع به محاربه.......................... 48

محاربه در مقررات جمهوری اسلامی........... 49

محاربه در حقوق کامن لو.................. 52

فصل چهارم............................... 54

گفتار اول: راه های ثبوت محاربه.......... 55

1. علم قاضی............................. 57

2. اقرار................................ 59

3. بینه................................. 61

گفتار دوم: مراجع صالح برای رسیدگی....... 61

1. دادگاه نظامی......................... 62

2. دادگاه ویژه روحانیت.................. 63

3. دادگاه انقلاب......................... 63

گفتار سوم: علل سقوط محاربه.............. 64

1. مرگ محارب............................ 64

2. توبه................................. 64

3. حق عفو............................... 65

4. جنون و ارتداد........................ 65

5. تأثیر گذشت شاکی خصوصی................ 65

گفتار چهارم: حد محاربه.................. 66

کیفیت اجرای هر یک از مجازات های محاربه.. 69

1. قتل.................................. 69

2. به دارآویختن......................... 70

3. قطع دست و پا......................... 71

4. نفی.................................. 73

نتیجه گیری.............................. 76


منابع و مآخذ

1. نهج البلاغه، سیدرضی

2. حقوق جزایی اسلام، محمودی/ عباسعلی

3. حدود الهی، کریمی/ حسین، چاپ1361

4. منافع حقوق جزای عمومی، ولیدی/ محمد صالح، چاپ1371

5. حقوق جزایی عمومی، اردبیلی/ محمدعلی، چاپ سوم

6. قانون مجازات اسلامی در آینه آراء دیوان، بازگیر/ یدالله، چاپ1378

7. وسایل الشیعه، جلد18

8. کلیات حقوق جزا، محسنی/ مرتضی، چاپ1375

9. حدود و قصاص و دیات، بی حسین قمی/ سید صادق

10. المبسوط فی فقه امامیه، ج8، شیخ طوسی، ناشر مرکز مرتضویه، چاپ1351

11. حقوق جنایی اسلام، صدر/ سید اسماعیل، ترجمه غفوری/ اکبر، چاپ1373

12. تحریرالوسیله، خمینی/ روح الله، جلد2

13. ریاض المصائل، طباطبائی/ سیدعلی

14. شرح لمعه، شهید ثانی، ترجمه محمدی/ ابوالحسن، جلد9

15. جواهر الکلام، جلد41، نجفی/ سیدمحمدحسن

16. المهذب، ابن حرا

17. القواعد الفقیه، بجنوردی، جلد3

18. فقه در اسلام، سنگاچی/ محمد، چاپ سوم

19.فلسفه قانون گذاری در اسلام، صبحی محصصانی

20. المتخلص، بخارایی/ محمد محمدبن نصر، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ1365

21. جزوه آیات الاحکام، گرجی/ ابوالقاسم، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی

22. فصلنامه قسبات، شماره14-15

مقدمه :

اهمیت بحث و شناخت آن:

بدون تردید از روزی که بشر خود را شناخته و با دیگر همنوعانش به یک زندگی اجتماعی پرداخته است، همواره یا به جهت حسابگری و یا از روی ناچاری به اطاعت از مجموعه قواعد زندگی تن درداده است. خصلت تکلیف پذیر انسان باعث شده است که بشر بتواند نیازمندی ها و خواسته ها و حوادث ناشی از زندگی اجتماعی را به وسیله اطاعت و پیروی از قواعد و مقررات موضوعه بشری برطرف و حل و فصل کند. بنابراین باید گفت که لازمه زندگی اجتماعی وجود همین قوانین و مقرراتی است که برای انسان تعیین تکلیف می کند پس جامعه به چنین قواعد و مقرراتی نیاز دارد و باید مجازات‌هایی وجود داشته باشد برای برقراری نظم و امنیت و اجرای عدالت در بین مردم و قواعد و مقرراتی که با حقوق و آزادی ها و شخصیت معنوی افراد در ارتباط است از اهمیت به سزایی برخوردار است و قانونگذار افراد را وادار به رعایت احترام و اطاعت از این مقررات کرده است.

حدود یکی از این قواعد و مقررات است که در بین سایر قوانین جزایی اهمیت زیادی دارد و دارای مصادیق مختلفی می باشد که هدف ما در این خصوص بررسی محاربه و مصادیق آن است تا بتوانیم در این مورد تحقیق و تحلیل بیشتری انجام دهیم و مورد توجه قرار گیرد.

فصل اول

مجازات و اهداف آن


گفتار اول:

مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی

قانونگذاران برای هر جرمی مجازاتی تعیین کرده اند علی القاعده به تعداد جرایم مندرج در قانون، مجازات وجود دارد. لیکن می توان مجموع این مجازات ها بر اساس معیاری دسته بندی کرده وجوه مشترک هر یک را شناخت. علاوه بر آن، طبقه بندی مجازات ها فایده هایی دارد که اهم آن تعیین صلاحیت دادگاه هاست.

در قانون مجازات اسلامی (ماده12) تقسیم پنج گانه ای از مجازات ها به چشم می خورد که فارق مشترکی وجه تمیز آنها از یکدیگر نیست. ولی این تقسیم بندی چندان بی متناسب هم با وخامت نوع جرم نیست.

نسبت موجود میان مجازات ها و تقسیم آنها به اصلی، تبعی، تتمیمی معیار دیگری برای تقسیم بندی آنهاست. کمااینکه می توان مجازات ها را به تبع حتی که از محکوم علیه سلب و یا ضایع می کند یعنی ماهیت عینی آنها را طبقه بندی کرد و در این صورت مجازات ها به مجازات های بدنی، سالب یا محدودکننده آزادی، مالی، ممنوعیت از اشتغال به کسب یا شغل یا حرفه، سالب حق، مجازات های سالب حیثیت و مجازات‌های محرومیت از خدمات عمومی می شوند.

مجازات های مقرر در قانون مجازات اسلامی به پنج قسم است:

حدود، قصاص، دیات، تعزیرات، مجازات بازدارنده.

عنوان های مذکور هیچگاه بیان شکل خاصی از مجازات ها نیست، بلکه هر یک به مجموعه ای از مجازات ها، اطلاق می شود که در شرع اسلام حکم جداگانه ای برای آن مقرر شده است. برای مثال کیفر تازیانه. ممکن است هم از باب حدود و یا تعزیرات و یا از باب مجازات بازدارنده باشد و همچنین مجازات سالب نفس.

قواعد و قوانینی که اسلام برای پیشگیری از وقوع جرائم منع کرده تا محیط اجتماعی را از نشو و نمای جرم محفوظ نگهدارد و سفارشات مؤکدی که به متضررین از جرم به عفو اصلا ح فرموده تا حس انتقال جویی را در قلب های مسلمانان خاموش گرداند، این نتیجه را می دهد که اجرای احکام کیفری اسلام و نیز حدود درباره مجرمین برای حیات جامعه و صیانت آن از خطر تبهکارانی است که «مرگ» جامعه را سبب می شوند و خدای بزرگ می فرماید: «ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الاباب لعلکم تتقون[1]» یعنی ای خردمندان در حکم قصاص برای حفظ حیات شماست تا مگر از قتل یکدیگر بپرهیزید. از این آیه شریفه استنباط می شود که وقتی مجازات های اسلامی طبق همه شرایط اجرا شود سبب تقوی و پاکیزگی اجتماع و از بین رفتن مفاسد و پلیدی ها می گردد.

همانگونه که اجرای قوانین پیشگیری از وقوع جرم محیط اجتماعی را از مجرم جرائم پاک نگه می دارد که در این باره آیات 147-148 سوره نساء داریم: هیچ کس حق ندارد عمل زشت و جرم واقع شده ای را که کسی مرتکب شده در میان مردم بیان کند و دیگران را از وقوع آن آگاه نماید و کسی که برخلاف این دستور عمل کند محبوب خدا نخواهد بود و هر که را هم خدا دوست نداشته باشد کیفری جز دوزخ نخواهد داشت.

آشکار کردن بدی ها از قبح و زشتی واقعی آنها می کاهد و از این رو دیگران از ارتکاب آنها وحشتی به دل راه نمی دهند همچنان که در رژیم منفور شاهنشاهی دیدیم که نشر اعمال زشت مجرمان در مطبوعات و رسانه های گروهی آن روز وقوع جرائم را زیاد می‌کرد و آمار دادسراهای کشور بر صدق این مدعا گواه است. اعتماد و اطمینان با ذکر بدی ها از میان می رود[2].

در قوانین اسلامی اصالت های انسانی است که ارزش پیدا می کند و از این رو انسان در رابطه با قوانین اسلام نقشی با ارزش و اهمیتی سزا دارد.

بدین جهت شارع مقدس اسلام رابطه افراد انسانی را با چگونگی جرایم و مجازات ها و کیفرها از دیدگاه ارزش گذاری به اصالت انسان ها تعیین و تبیین و تحکیم کرده است، چنان که حتی برای هر یک از افرادی که با قوانین اسلامی سر و کار پیدا می کند. مانند شاکی، متهم، شاهد و قاضی، شرایطی خاص قائل شده است که بدون آن شرایط اجرای قوانین اسلامی صورت پذیر نخواهد بود[3].


گفتار دوم:

اهداف مجازات

بدون تردید، شناخت اهداف مجازات به عنوان یک نهاد سامان یافته قانونی، جز با تشخیص مبنا و علت وضع آن امکان پذیر نیست. زیرا، تحقیق درباره هدف های مجازات با پژوهش در زمینه مبنای مجازات، ارتباط ناگسستنی دارد.

به دیگر سخن، تخییر اهداف مجازات وابسته به تشخیص علت و فلسفه آن است. دست است که بر اثر پیدایش آئین یکتاپرستی و تحول افکار و عقاید بر بیان اندیشه های کیفری اندیشمندان و حقوقدانان و تشکیل مکاتب کیفری، مجازات به عنوان یک نهاد سازمان یافته و با هدف های خاص در کلیه سیستم های کیفری پذیرفته شده، و علیه جرم و تبهکاری به مرحله اجرا گذارده می شود، ولی با این همه مطالعه تاریخ حقوق نشان می دهد که هدف های مجازات در هر عصر و زمانی از دیدگاه دانشمندان و صاحب نظران، یکسان نبوده است.

به طور کلی اندیشمندان و طرفداران مکاتب کیفری حقوق جزا، در بیان اهداف مجازات، برخی سودمندی و فایده اجتماعی را مقصود نهایی مجازات دانسته اند. برخی نیز کیفر را به هدف سزادادن عمل مجرمانه و تأمین عدالت کیفری و عده ای هم اصلاح اخلاقی مجرم را، هدف مجازات ذکر کرده اند.

اندیشمندان متأخر حقوق کیفری نیز، هدف مجازات را دفاع جامعه در مقابل حالت خطرناک مجرمان معرفی کرده اند. ولی علیرغم این اختلاف عقاید و اندیشه های کیفری، هر یک از اهداف و اندیشه های کیفری فوق الذکر، با وجود محاسنی که دارند مصون از انتقاد نمی توانند باشند. با این همه عقل سلیم حکم می کند که، نهاد مجازات را واجد هدف های گوناگونی بدانیم، در این رابطه مجازات را وسیله ای برای حفظ حقوق افراد و دفاع از ارزش های معتبر جامعه معرفی کنیم.

با مطالعه منابع و مقررات کیفری اسلام و با توجه به مبنای تقسیم بندی مجازات های اسلامی به خوبی این نتیجه به دست می آید که هدف از اعمال مجازات های اسلامی، تنها برای سزادادن مجرم و یا تشفی خاطر مجنی علیه یا اولیای دم نیست.

هدف از کیفرهای اسلامی، پاسداری از ارزش ها و نیاز مردم و حفظ مصالح جامعه و تأدیب و اصلاح اخلاقی مجرم و به وجود آوردن جامعه اسلامی سالم است. بر این مبنا هر یک از انواع مجازات های اسلامی، متکفل تحقق بخشیدن به یک یا چند از اهداف مورد نظر قانونگذار اسلامی است.

قدیمی ترین هدف مجازات، سزای مرتکب جرم یا فرد خاطی است. مفهوم حقوقی سزادادن هر چند از معنی لغوی آن ریشه گرفته و به تحمیل آزار بر مجرم به تلافی ارتکاب جرم اطلاق می شود. ولی در عصر ما و از زمان نهادی شدن مجازات ها در نظام‌های کیفری، سزادادن به عنوان روش مقابله با بزهکاری مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است.

از این دیدگاه، سزادادن اثر وضع و مکافات ستمی است که مجرم مرتکب آن شده است و در حقیقت مجرم با ارتکاب عمل مجرمانه اش، سزاوار کیفر است.

سزادادن از نظر حقوق موضوعه عبارت است از: تنبیه یا ایراد صدمه ای است که به حکم قانون و متناسب با جرم، از طرف جامعه نسبت به جسم و جان مجرم تحمیل می شود.

بیگمان، سزای مجرم به تلافی ارتکاب عمل مجرمانه از طرف جامعه فی نفسه عمل خوب و پسندیده ای است. و نباید آن را راه حل دائمی مقابله با جرم تلقی کرد ولی از آن جهت که اجرای آن وسیله ای برای حفظ ارزش های اجتماعی و یک عامل بازدارنده برای استعدادهای بزهکارانه محسوب می شود، لذا قدرت ترساننده مجازات، همواره مورد توجه قانونگذاران قرار گرفته است.

این هدف مجازات از طرف دانشمندان طرفدار مکتب حقوق جزا، با تکیه بر تأثیربخشی عوامل محیطی و طرح مسأله جبر علمی (رترمینیسم) مورد انتقاد قرار گرفته است.

فایده اجتماعی مجازات اصلاح اخلاق مجرم، اقامه عدالت در دادگستری از دیگر اهداف مجازات ها هستند که در اینجا از ذکر آنها خودداری می کنیم.

قبلاً گفتیم که مجازات های پنج گانه حدود، قصاص، دیات، تعزیرات و بازدارنده داریم، که از نظر شدت و ضعف آنها بستگی به یکدیگر و مقایسه آن با طبقه بندی مجازات ها در قانون مجازت عمومی، از لحاظ شدت مجازت ها ملاحظه می شود که نویسندگان قانون مجازات اسلامی بر خلاف رویه گذشته تدوین کنندگان قانون مجازات عمومی متناسب، سیستم کیفری اسلام، مجازات ها را از نظر شدت و سنگینی کیفر تقسیم بندی کرده اند.

این امر به اعتبار طبیعت قضایی جرم و با توجه به آثار و ضرر و زیان آنها برای نظم عمومی یا برای متضرر از جرم یا به تعبیر دیگر به لحاظ حیثیت عمومی یا خصوصی جرم صورت گرفته است.

پس ملاک این طبقه بندی را به لحاظ شدت و سنگینی صدمات، لطمات و ضرر و زیان ناشی از ارتکاب جرم برای حقوق و آزادی های فردی و یا اخلال در نظم و امنیت و آسایش عمومی قرار داده اند. مثلاً کیفر حدود برای مقابله با جرایمی که حیثیت عمومی آنها در حقوق کیفری اسلام در درجه اول مورد اهمیت می باشد و از آن به «حق الله» تعبیر می شود، قانونگذاری شده است.

برعکس کیفر قصاص نفس یا عضو، برای مقابله با قتل و جراحات عمدی است، که حیثیت خصوصی آنها حائز اهمیت بیشتری است، و از آن به «حق الناس» یاد می شود. همین طور مجازات های تعزیری که برای حفظ نظم و جلوگیری از ارتکاب جرم، حیثیت عمومی آنها مورد عنایت قانونگذار است. در پاره ای اوقات، قانونگذار برای جلوگیری از وقوع جرم و حفظ حقوق خصوصی اشخاص برخی از جرایم را که واجد و حیثیت عمومی و خصوصی یا جنبه های حق الله و حق الناس هستند، در طبقه بندی خاصی قرار داده است[4].

یکی از مجازات های اسلامی کیفر حد است که موضوع این تحقیق یکی از مصادیق آن می باشد. حدود الهی یکی از مجازت های اسلامی است که اجرای آن وظیفه حاکم و حکومت است در نتیجه نظرات سایر فقها نمی تواند مدنظر قرار گیرد زیرا اجرای حدود و مجازات ها وظیفه آنها نیست، اجرای حدود نه تنها به عهده افراد نیست که بر عهده قاضی هم نیست بلکه مختص حکومت است و منصب حکومت غیر از منصب قضا است و نیز کیفری است که به اثبات آن و نه اسقاط آن به دست همگان است تنها در بعضی از بخش ها توسط امام قابل عفو است[5].

اکنون می خواهیم به بحث تفضیلی در خصوص حدود و معنای لغوی و اصلاحی آن و دیگر مصادیق آن در فصل بعدی به طور مشروح بپردازیم.

فصل دوم

حدود

گفتار اول:

حدود الهی

تعریف حد و انواع آن:

حدود جمع حد است و حد در لغت به دو معنی آمده است، یکی به معنی فاصله افکندن میان دو شیء که به نحوی مانع اختلاط آن دو با یکدیگر می شود. اگر فاصله افکندن و مرز بین اشیاء را حد گویند از این نظر است که جلوی اختلاط آن دو با یکدیگر یا تجاوز یکی بر دیگری است. معنای دیگر حد- یعنی منع و جلوگیری کردن است اگر دربان و زندانیان را داد می گویند به خاطر این است که اجرای آن مرتکب را از جرم و تکرار جرم «منع» می کند و دیگران نیز از ارتکاب جرم منع می شوند. بنابراین معنی اصلی حد در لغت همان معنی اصلی یعنی جلوگیری کردن است. اما فقه می گوید از همین مبنای منع و جلوگیری کردن ریشه گرفته است.[6]

در تعریف دیگر می توان گفت که حد به معنی حایل کردن میان دو چیز است و کنایه از انتها، کرانه، یا مرز شیء است.

طبق ماده 13 قانون مجازات اسلامی: «حد به مجازاتی گفته می شود که نوع و میزان و کیفیت آن در شرع تعیین شده است. این تعریف نه جامع است و نه مانع، زیرا برای قصاص و دیه نیز عقوبت هایی معین شده اند ولی به آنها حد گفته نمی شود.

وصف معین بودن برای این قبیل مجازات ها به دلیل در کتاب های فقهی به کار برده شد که آن را در مقابل تعزیر که گفته می شود نوع و مقررات آن در شرع تعیین نشده قرار دهند. لیکن، به استناد احادیثی که از شیعه امامیه نقل شده در پاره ای از جرایم میزان و مقدار تعزیر معین شده است[7].

به علاه در طبیعت قضایی حدود، نوعی سخت گیری توأم با شدت عمل نهفته است تا با اجرای آن منع از تکرار جرم شود. عملاً قانونگذار از خود، جرائم مستلزم حد را از منابع شرعی استنباط و به صورت ضوابط قانونی اعلام می نماید تا در دادگاه ها مورد حکم و اجرا قرار گیرند.

در قوانین اسلامی علاوه بر همه جهات انعطاف آمیز و احکامات و زمینه های پر رأفتی که برای آزادی انسان پیش بینی شده قانونی نیز وجود دارد که هدف از وضع و تشریع آن کمک و همراهی هر چه بیشتر به انسان ها و احترام و اصالت های انسانی آنهاست. این قانون که در زمینه های یاد شده نیست به قوانین دیگر جلوه خاصی دارد کلاً به خاطر آن است که حتی المقدور از مجازات مجرمین خودداری شود و در عوض، فرصتی رد اختیار آنان قرار گیرد که دیگر با فراغت و آسودگی به تزکیه اخلاق و اصلاح و خودسازی بپردازند و آنگاه به جای آنکه به عنوان یک مجرم در جامعه خود رسوا و مطرود گردند امکانات لازم را پیدا کنند تا به صورت فردی مفید و منزه و سازنده در جامعه خویش به سر برند.

این اصل اسلامی که ارتباط با قاضی و قضات دارد از حدیث نبوی معروف «ادرئو الحدود بالشبهات» استخراج گردیده و با همان نام مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این قانون قاضی اسلام ممکن است که به محض ایجاد کمترین شبهه ای از جانب مجرم فوراً حدود الهی را تعلیق کند و از کیفر مجرم چشم پوشی نماید از این طریق ساده به همین سهولت و آسانی وسیله آزادی مجرم را فراهم آورد و به او یکبار دیگر فرصت اصلاح شدن و انسان شدن بدهد این خود زمینه ای است برای آزادی انسان و ارج گذاری به اصالت های انسانی او[8].

حدود در اصطلاح جزایی یعنی مجازاتی که برای نوع خاصی از جرائم خداوند متعال معین کرده است مانند قطع دست برای سارق و صد تازیانه برای زناکار (مرد بی زن یا زن بی شوهر). جرائمی که برای آنها در قرآن حد تعیین شده عبارتست از سرقت، محاربه با خدا و افساد در زمین، زنا و قذف[9].

در قبال حد تعزیر است که در لغت به معنای تأدیب است و در فقه مجازات یا اهانتی است که غالباً مقررات را شارع معین نکرده است. دلیل وجود جد تعزییر و سنت است و اجماع و شرح و تفسیر آن در آیات و روایات فراوان است چون افراد و مصادیق آن فراوان است. اندازه حد در تمام افراد و مصادیق آن همان طوری که اشاره شد در شرع معین گردیده ولی در مورد تعزیر اصل در آن عدم تعیین است به روایاتی رسیده که در پاره ای از موارد اندازه و مقدار تعزیر معین گردیده ولی در مورد تعزیر، اصل در آن عدم تعیین است. روایاتی رسیده که در پاره ای از موارد اندازه و مقدار تعزیر نیز معین گردیده که شامل 5 مورد است:

1- مجازات کسی که روز ماه رمضان با همسر خود نزدیکی کند 25 تازیانه.

2- ….

3- هر دو مردی که لخت زیر یک روپوش خوابیده باشند سی تا99 تازیانه به عقیده برخی تعزیر می شوند.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی

تحقیق: تاسیسات فاضلاب

سپتیک تانکها مخازن بدون نشتی هستند که فاضلاب را در خود نگهداری کرده و موجب تجزیه آنها بوسیله باکتریها می شوند
دسته بندی مکانیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 20 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
تحقیق: تاسیسات فاضلاب

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

عنوان تحقیق :تأسیسات فاضلاب

فهرست مطالب

عنوان صفحه

تقدیر و تشکر

لوله ها و اتصالات 1

سیستم های تخلیه فاضلاب 2

چاهها و سپتینک تانکها 3

تعیین محل مسدود لوله فاضلاب 9

باز کردن فاضلاب نقاط مصرف 10

استفاده از شیلنگ 12

لوله باز کن برقی 13

پیاده و سوار کردن توالت های دیواری 14

رفع آبهای سطحی 16

انواع ناودانهای رایج در ایران 17

محاسبه ناودانها و کفشورها 20

تهویه وسایل بهداشتی و فاضلاب ساختمان 23

آموزش گرما 26

سپتینک تانکها 38


سپتیک تانکها:

سپتیک تانکها مخازن بدون نشتی هستند که فاضلاب را در خود نگهداری کرده و موجب تجزیه آنها بوسیله باکتریها می شوند.

سپتیک تانکها بر خلاف چاهها بر روی فاضلاب عمل کرده و وسایل بهداشتی تری برای دفع فاضلاب محسوب می شوند. ساختمان و نصب سپتیک تانکها را بایستی با توجه به مقررات شهری انجام داد.

فاضلاب از طریق مجرای خروجی از منزل به سپتیک تانک داخل می شود در تانک مواد سنگین تر به ته آن نشست کرده و در آنجا تحت عمل باکتریها بحالت مایع در می آیند. مایعات از سپتیک تانکها خارج شده و از طریق مقسم ها به ناطقه تخلیه یا گودال جذب وارد می شوند در این جا فاضلاب جذب زمین می شوند.

طرز ساختن سپتیک تانکها:

سپتیک تانکها طوری ساخته می شوند که دارای یک ورودی و یک خروجی هستند محل نصب خروجی همیشه پائین تر از ورودی است تا از برگشتن فاضلاب بداخل جلوگیری بعمل آید . برای نظافت تناوبی تانک دریجه بر روی آن تعبیه شده است.

بعضی از عواملی را که بایستی در نصب یک سپتیک تانک و ساختن منطقه تخلیه در نظر داشت عبارتند از:

1-مقدار فاضلاب که بایستنی دفع شود.

2-خصوصیات زمین محل از نظر جذب آب .

3-شیب زمین برای ساختن و نصب سپتیک تانکها توصیه می شود به افراد یا موسساتی مراجعه کنیم که در این امر تخصص داشته و به مقررات شهری مربوط به این مورد آشنایی داشته باشند.

لوله ها و اتصالات :

برای سیستم های آبرسانی و فاضلاب منازل لوله های گوناگون و در کیفیت ها مختلفی وجود دارند و هر یک از این انواع مزایا و نواقص خاص خود را داراست.

برای انتخاب بهترین لوله ،آشنایی با انواع مختلف آن و هم چنین اتصالات و رابط های مختلف ضروری می باشد در لوله کشی منازل از چندین نوع لوله استفاده می شوند که در این نوع عبارتند از:لوله چدنی –لوله برنجی و فولادی-لوله مسی-لوله پلاستیکی.

لوله چدنی:

از لوله چدنی معمولا در سیستم فاضلاب منزل در محل مجرای اصلی و لوله هوا گیر اصلی استفاده می شود این نوع لوله گاهی در خطوط افقی فاضلاب نیز بکار برده می شوند.

لوله چدنی از آنجا که دوام فوق العاده زیادی را داراست برای لوله کشی در زیر زمین بسیار مناسب است اما بهرحال خیلی سنگین بوده و نصب آن نیز وقت گیر است.


سیستم های تخلیه یا فاضلاب :

سیستم فاضلاب منزل ،آب آلوده و مصرفی را از خانه دور ساخته و آنرا در فاضلاب عمومی یا چاه و یا سپتیک تانک خصوصی منزل تخلیه می کند.جریان فاضلاب صرفا بعلت فشار ناشی از ثقل زمین یا وزن آب صورت می گیرد.

سیستم فاضلاب از سیستم آب رسانی کاملا جدا است تا از آلودگی آب تازه شما جلوگیری بعمل آید اما بهر صورت مواردی هستند که احتمال آلودگی در آنها وجود دارد . این موارد به ارتباط بینی موسوم بوده و در فوق شرح داده شده اند.

در سیستم فاضلاب خانه ،آب و کثافات از محل وسایل مصرفی و آبریزگاه ها و از طریق لوله های فاضلاب فرعی بطرف لوله اصلی فاضلاب حرکت می کنند. لوله اصلی فاضلاب به مجرای تخلیه متصل می شود که فاضلاب از طریق آن خانه را ترک می کند. دریچه های درب دارای (سه راهی درب دار) هستند که معمولا در یکطرف هر خط افقی فاضلاب وجود دارند از محل این راه بازکن ها می توان در مواقع بند شدن فاضلاب به باز کردن آن مبادرت نمود.

هر وسیله مصرف آب به یک لوله هوا گیری وصل شده است که این به نوبه خود به یک هوا گیر پشت بام متصل است هواگیر اصلی خود ادامه قسمت بالای لوله فاضلاب اصلی است و بهمه توالت های خانه متصل می باشد . هوا گیر های به وسایل مصرف آب دیگر وصل هستند .هوا گیر ها گازهای فاضلاب را خارج ساخته و موجب می گردند که سیستم تخلیه منزل فشاری معادل فشار فضای آزاد داشته باشد.

برای جلوگیری از خروج یا تخلیه آب از تله ها یا سیفونهای آبی مربوط به وسایل مصرف آب فشار لوله های فاضلاب بایستی با فشار هوای آزاد برابر باشد. آبیکه که در هر کدام از این تله ها وجود دارد موجب انسداد مسیر فاضلاب شده و از عبور گاز فاضلاب یا باکتریها به داخل خانه جلوگیری می کند.

چاهها و سپتیک تانکها :

چاهها و سپتیک تانکها جزو سیستم خای دفع کثافات خصوصی منازل محسوب می شوند و از آنها در منازلی استفاده می شوند که به سیستم فاضلاب عمومی متصل نیستند.

چاهها چیزی جز مخزنی برای فاضلاب خام منازل نیستند و طبعا در آنها هیچگونه پیش بینی خاصی برای تجزیه فاضلاب نشده است و در چاهها فاضلاب صرفا به زمین های اطراف نفوذ کرده و دفع می شود.

چاهها جز سیستم های غیر بهداشتی محسوب می شوند زیرا فاقد هر گونه وسیله تجزیه فاضلاب هستند وقتی این چاهها در مجاوری یک منبع آب قرار گرفته باشند ،احتمال آلودگی منبع وجود خواهد داشت.

در صورتیکه منزل شما به چاه فاضلاب مجهز باشد است آنرا زود به زود تخلیه کنید . برای تجزیه و جذب بهتر فاضلاب مواد مایع کننده تجاری خاصی وجود دارند که می توان آنها را خریداری نموده و بداخل چاه ریخت.

لوله چدنی در دو نوع سبک و سنگین وجود دادرد. این لوله ها بدو نوع ساخته می شوند.

1-طوقه دار 2-بی طوقه

لوله چدنی طوقه دار را می توان له صورت یک سر طوقه ابی یا دو سر طوقه ای خریداری کرد .چنانچه لوله دو سر طوقه ای در دسترس بوده و خریداری شود برای طول های کوتاه مفید خواهد بود زیرا وقتی این لوله به دو قسمت بریده شود هر دو قسمت یک سر طوقه دار یا گشاد را خواهند داشت.

لوله چدنی طوقه دار یا بی طوقه معمولا در دو قطر 5تا10 سانتی متری و طولهای 5/1 متر تا سه متر وجود دارد برای لوله های چدنی طوقه دار رابطه ها و اتصالات زیر وجود دارند.

1-زانویی 90درجه 2- سه راهی با دهانه های هم قطر که از آن برای اتصال سه لوله یا دولوله ویک درپوش راه بازکنی استفاده می شود .3-دو راهی Y شکل که از آن برای اتصال سه لوله یا دو لوله همراه با یک در پوش راه باز کنی استفاده می شود .4- سه راهی با یک دهانه باریک که برای ارتباط لوله های فرعی فاضلاب به لوله های اصلی فاضلاب به کار می رود .

برای لوله های چدنی بی طوقه رابط ها و اتصالات زیر وجود دارند.

5- زانوئی 90 درجه 6-زانوئی 45 درجه 7- سه راهی با دهانه های هم قطر که برای اتصال سه لوله و یا اتصال سه لوله و یک درپوش راه باز کنی به کار می رود .8- دو راهی Y شکل که برای اتصال سه لوله و یه اتصال سه لوله و یک درپوش راه باز کنی به کار می رود.

لوله مسی:

لوله مسی در هر دو قسمت آب رسانی و فاضلاب منزل قابل استفاده است . دوام لوله مسی از لوله های برنجی و یا فو.لادی بیشتر بوده و در برابر عوامل خورنده مقاوم می باشد وهمچنین مار با آن بسیارآسانتر است.

از لوله مسی در آبرسانی منزل غالباً به هر دو منظور تامین آب سرد وگرم وهمچنین خطوط منشعب به نقاط مصرف استفاده می شود.در سیستم فاضلاب می توان از لوله مسی درلوله اصلی فاضلاب، لوله های افقی ولوله های هواگیراستفاده نمود.

لوله مسی در انواع سخت ونرم یا قابل انعطاف وجود دارد.

لوله مسی سخت در سه ضخامت وجود دارد1-نوعM-جدار نازک 2-نوعLجدار متوسط3-نوعKجدار ضخیم

لوله مسی نرم در دو ضخامت وجود دارد :1-نوعLجدار متوسط 2-نوعKجدار ضخیم

لوله های سخت ونرم هردو در قطرهای3/8تا3اینچ وجود دارند.برای لوله سخت از رابطها واتصالات لحیم شدنی استفاده می شود.

برای لوله نرم می توان از رابطهای لحیم شونده یا انواع فشاری(مهره،ماسوره،ممک وغیره)یا لب برگشته استفاده نمود.

برای لوله های مسی سخت ولوله های مسی نرم رابط های لحیم شونده ذیل قابل استفاده اند.

5- سه راهی با ورودی اضافی در پهلوی که برای اتصال سه لوله هم هم قط با یک لوله با قطر باریکتر به کار می رود.

2-زانویی 90درجه6-ادابتور لوله چدنی که برای اتصال لوله مسی به لوله چدنی به کار میرود.

3-زانویی 45درجه7-ادابتورلوله فولادی که برای اتصال لوله مسی به لوله چدنی به کار میرود.

4-دوراهی Yشکل 45درجه که از آن برای اتصال سه لوله یا اتصال دو لوله ویک راه باز کنی استفاده می شود

8-فلانچ که برای اتصال توالت فرنگی به سیستم فاضلاب به کار می رود 1-سه راهی که برای اتصال سه لوله به کار می رود.

برای لوله های مسی نرم می توان از رابطهای لبه برگشته و فشاری ذیل استفاده کرد.

1-سه راهی برای اتصال سه لوله بهم2-زانویی90درجه3-ادابتور نر4-ادابتور ماده که برای اتصال لوله مسی به لوله فولادی به کار می روند5-مهره ماسوره یک رابط سه تکه مخصوص است که از آن برای ارتباط دولوله استفاده می شود. مهره ماسوره برای ارتباط لوله هایی به کار می رود که احتیاج به باز وبست کردن متناوب آنها داریم.برای مثال می توان نقطه اتصال لوله ویا سایر وسایل آبی دیگری را ذکر نمود.

درهنگام تعویض یک لوله ویا افزودن یک انشعاب جدید بایستی از مهره ماسوره در محل استفاده شود بکمک این رابطها میتوان قسمتی از یک لوله را بدون باز کردن تمام لوله های دیگر از محل خارج ساخت.

تعیین محل مسدود لوله فاضلاب:

در هر نقطه از سیستم فاضلاب منزل احتمال انسداد یا بستگی وجود دارد.

برای تعیین محل این انسداد از نقطه وقوع آن در خط فاضلاب اصلی یا فاضلاب یک وسیله مصرف خاص می توان آزمایش ساده ای را انجام دهید. روش باز کردن گیر در سیستم اصلی فاضلاب با رفع گیر درفاضلاب یک نقطه مصرف تفاوت دارد از این رو تعیین محل گیر حائز اهمیت است.

1-شیر آب رادر محل همه دستشویی ها ،ظرفشوییها،وانهاو دوشها باز کنید واز تخلیه آب بوسیله لوله فاضلاب هر یک از این وسایل اطمینان حاصل نمایید.

در صورتیکه آب از بیش از دو یا چند نقطه مصرف تخلیه نشود گیر یا راهبندان در محل خط اصلی فاضلاب است .در این صورت به قسمت زیر که مربوط به باز کردن خط اصلی فاضلاب می باشد مراجعه می نماییم .

اگر آب تنها از یک نقطه مصرف تخلیه نمی شودگیر در محل فاضلاب خاص آن وسیله است که بصورت زیر عمل می کنیم.

باز کردن فاضلاب نقاط مصرف:

هر نقطه مصرف آب در منزل شما دارای یک فاضلاب مخصوص به خود است که آنرا به فاضلاب اصلی مرتبط می سازد .گرفتگی مجرا می تواند در هر قسمتی از فاضلاب اتفاق بیفتد برای رفع گرفتگی کار را با پاک کردن مسدود کننده 1-از صافی شروع می کنیم.

اگر دستشویی یا هر نقطه مصرف آب دیگر شما به مسدود کننده جریان آب مجهز باشد به مبحث پاک کردن صافی شروع کنید.

باز کردن مجرای فاضلاب اصلی تعیین محل انسداد:

سیستم فاضلاب اصلی منزل شما دارای یک یا چند نقطه راه باز کن است که از آنجا می توان به فاضلاب دسترسی پیدا کرده و گیر آنرا رفع نمود.

برای تعیین تعداد نقاط را باز کن 1-سیستم فاضلاب را بازرسی می کنیم .اگر فاضلاب تنها دارای یک راه باز کن است کار را بایستی از آن نقطه شروع کرد.

اگر فاضلاب منزل دارای 2 یا چند راه باز کن باشد برای آنکه بدانیم از کدام یک از این نقاط بایستی به رفع گرفتگی مبادرت نماید لازمست ابتدا محل گرفتگی را تعیین می کنیم.

برای تعیین محل گرفتگی از راه بازکن نزدیک به فاضلاب خروجی ساختمان شروع بکار می کنیم.

1-یک سطل را در زیر در پوش راه باز کن قرار می دهیم و به کمک یک آچار در پوش را شل می کنیم . اگر از اطراف در پوش آب بخارج نشت کرد گیر گیر بین این نقطه و مجرای فاضلاب خروجی ساختمان واقع است.

در این صورت محل مسدود را از دریچه باز دید به بالا را چک می کنیم.

اگر از اطراف در پوش آب بیرون نزد در پوش را محکم کرده و مرحله 1 را از محل در پوش راه باز کن بعدی که به نقاط مصرف نزدیک است تکرار می کنیم.

استفاده از شیلنگ :

1-سطحی را در زیر در پوش قرار می دهیم و به کمک یک آچار در پوش را باز می کنیم صبر کرده که همه آب از محل در پوش خارج شود.

2-شیلنگ را آنقدر بداخل سوراخ فرو می کنیم تا محل گرفتگی احساس شود.

3-در اطراف محل دخول شیلنگ چند تکه پارچه خیش را طوری قرار می دهید که سوراخ بکلی بسته شود.

4-در حالیکه شیلنگ را بداخل فشار می دهید آب را کمی باز کنید وقتی گیر شروع بحرکت نمود فشار آب را بیشتر کنید . در صورتیکه گیر مرتفع نشد آب را می بندیم شیلنگ را خارج ساخته و به مرحله دوم که به نحوه رفع گیر بوسیله لوله باز کن دستی مربوط می شود مورد بحث قرار می دهیم.

5-پس از رفع گیر شیلنگ را له عقب و جلو حرکت داده تا همه فضولات از جداره لوله کنده شده و شسته شود.

6-آب را بسته و شیلنگ را از فاضلاب خارج می کنیم.

استفاده از لوله باز کن برقی:

در صورتیکه نتوانم گرفتگی مجرای خارجی فاضلاب را به کمک شیلنگ یا لوله باز کن مرتفع کنید احتمال دارد که گرفتگی بوسیله یک عامل عادی مثلا ریشه درختان بوجود آمده باشد.

برای برطرف نمودن این گونه گرفتگی های بزرگ به یک لوله باز کن برقی احتیاج می باشد که آنرا یا می توان کرایه کرد یا می توان از بازار خریداری نمود.

لوله باز کن برقی تشکیل یافته از یک تیغه قابل انعطاف با دندانه های تیز که قادرند ریشه درختان را ببرند.

وقتی یک لوله باز کن خریداری می شد باید مواظب باشیم که دستور کار همراه داشته باشد.

پیاده و سواره کردن توالت های دیواری:

ابزار مورد نیاز جهت این کار

1-کاردک

2-آچار فرانسه

3-واشر فلانچی

4-واشر لوله آب

5-ابر یا پارچه

پیاده کردن توالت دیواری:

1-آب را می بندیم.

2-دری را از روی مخزن برداشته و آنرا بدقت در جای امنی قرار می دهیم.

3-سیفون را می کشیم ،به کمک یک ابر آب مخزن و کاسه را خشک می کنیم.

4-مهره ها و واشر ها را باز کرده درپوش و نشیمنگاه را بر می داریم.

5-دو مهره قفلی که دارنده شل کرده و لوله آب را باز می کنیم.

6-در پوش ها را بدقت بر می داریم.

7-در حالیکه توالت را نگهداشته ایم مهره ها و واشر ها را با آچار باز می کنیم. توالت را از روی دیوار دور ساخته و آنرا در محلی امن قرار می دهیم.

نصب توالت دیواری:

1-به کمک کاردک واشر کهنه را از فلانج می کنیم .

2-اگر قصد نصب توالت قبلی را داشته باشیم واشر کهنه را از سوراخ می کنیم.

3-واشر را بروی سوراخ فلانج قرار می دهیم و آنرا با فشار در محل خود نصب می کنیم.

4-توالت را بدقت بر روی پیچ هایی که باز کردایم قرار می دهیم.مهره ها و واشر ها را با آچار محکم می کنیم. مهره ها بیش از حد لازم سفت نمی کنیم و کلاهک ها را بر روی مهره ها نصب می کنیم.

5-لوله را در محل استقرار خود خود قرار داده.

6-در حالیکه لوله را در این محل نگهداشته دو مهره قفلی را با آچار سفت خواهیم کرد. نشیمنگاه و در پوش را نصب کرده و واشر ها و مهره ها را می بندیم.

دفع آبهای سطحی

دفع آبهای سطحی از محوطه و حیاط ساختمانها و نیز دفع آب بارای پشت بام ها بوسیله ناودان نیز بخشی دیگر از مباحث مربوط به فاضلاب را تشکیل می دهد.

در طرح ناودانها و انتخاب محل آنها باید دقت کافی بعمل آورد و بخصوص شکل ومحل ناودانهای روکار با نمای ساختمان مناسب باشد.


وب هاستینگ    انجمن لینوکس ایران     انجمن هاست ایران     انجمن سرورهای مجازی